Thursday, 01 June 2023
شناسه خبر:1407

جذابيت در تئاتر دفاع مقدس

  • انداز قلم
تئاتر

پس از گذشت نزديك به سه دهه از شروع جنگ تحميلي و خلق آثار اوليه تئاتر دفاع مقدس و سپري شدن بيست سال از پايان دوران دفاع مقدس ، با نگاه تحليلي به مجموعه نمايش هاي توليد شده مي توان اظهار كرد كه يكي از عمده معضلات و مشكلات تئاتر دفاع مقدس ، بها ندادن و كمرنگ بودن عنصر جذابيت در تئاتر دفاع مقدس است . جذابيت ، عنصري است كه با حضورش ، به يك اثر نمايشي جان مي دهد و نبودش در يك نمايش جان آن را مي گيرد .
يكي از مهمترين عناصر تئاتر ، جذابيت است . عنصري كه متأسفانه گروه هاي اجرايي تلاشي در خور جهت حضور و بروز آن در آثارشان از خود نشان نمي دهند و در تئاتر دفاع مقدس شايد مظلوم ترين يا از بي اطلاعي گروه اجرايي است يا از ناتواني آن گروه نشأت مي گيرد .
يكي از مؤلفه ها يا تار و پود جذابيت ، سرگرمي است ؛ مقوله اي كه به نظر گروهي از هنرمندان ، پرداخت بيش از حد به آن باعث ابتذال و سخيف شدن اثر هنري خواهد شد .
اما شايد عادلانه ترين نظر در اين زمينه اين باشد كه بشر هنر را ابداع كرد تا سرگرم شود و اگر قرار است پيام ارزشي ، فلسفي ، اخلاقي ، عميق ، تاثير گذار و ... در قالب تئاتر ارائه شود حتماً بايستي به كسوت مقولۀ سرگرمي آراسته شود . در اين زمينه هميشه استاد سينما آلفرد هيچكاك ابراز مي كند : « هنرمند نسبت به مخاطبش دين گزافي را به گردن دارد كه بايستي آن را با اثر هنري خود ادا كند و آن سرگرمي است . »
در واقع يكي از رازهاي توفيق آثار نمايشي ، وجود عنصر سرگرمي در آن آثار است . البته « منظور از «سرگرمي » الزاماً خنداندن يا به دست دادن احساسي خوش نيست . بسياري از اوقات وقتي مردم مي گويند براي سرگرمي به تئاتر مي رويم ، منظورشان تفريح بردن ، خنديدن ، فرا كردن و مجبور نبودن به فكر كردن است . البته سرگرمي به اين معنا هيچ گونه اشكالي ندارد . همۀ ما گاه دوست داريم تفريح كنيم يا گريزي بزنيم ، دقيقاً همانطور كه گاه ممكن است هوس خوردن آبنبات چوبي كنيم . با اين حال اغلب ممكن است از يكنواخت شدن هر يك از اين دو خسته شويم . سرگرمي در چارچوب بحث فعلي به معناي قدرت نمايش در فراچنگ آوردن تماشاگر ، در گير ساختن او ، علاقمند كردن او ، و گذراندن تجربه اي ارزنده در اختيار اوست . هيچ نمايشي نبايد ابدا ًخسته كننده باشد . مسلماً افرادي ممكن است از هر نمايش و از هر اجرايي خسته شوند ، ولي يك نمايش خوب معمولاً اكثر تماشاگران را مشغول ساخته و اگر اينجا و آنجا تماشاگراني باشند كه ابراز خستگي كنند ، ايراد از خود آنهاست نه از نمايش .
قدرت سرگرم داشتن ، درگير با علاقه مند ساختن ، حدوداً مربوط به كار نمايشنامه نويس است . ولي شايد بيشتر از آن بستگي به تهيه و اجراي آن داشته باشد . چه بسا بهترين متن نمايشي كه با يك اجراي مرده و بي روح خراب شده در حالي كه نمايشي ضعيف اغلب با اجرايي زنده و پر تحرك بهتر از آنچه هست نشان داده شده است . ارزيابي اجرا جدا از موضوع نمايش ، كاري نسبتا ًدشوار است و بستگي زيادي به آشنايي وسيع با انواع بسياري از نمايش دارد كه توسط گروه هاي تئاتري مختلف اجرا شده باشد . ولي به تجربه مي توان گفت اجرايي كه علاقۀ تماشاگر را در طول نمايش به خود جلب كند و هيچ يك از عوامل آن موجب انحراف حواس او نشود ، احتمالاً اجرايي خوب است ... معمولاً يك نمايش خوب دير زماني پس از ترك تئاتر به صورت خاطره ، مثلاً يك صحنه از آن ، گوشه اي از گفت و گوهاي آن و يا قسمتي از بازي ، در ما بيدار مي شود . وانگهي اگر نمايش خوب باشد احتمالاً ميل شديدي خواهيم داشت كه دربارۀ آن فكر و با دوستان خود درباره اش گفت و گو كنيم . يك نمايش خوب را هر چند بار هم ببينيم باز برايمان جالب خواهد بود . يكي از ويژگي هاي مشترك كه اكثر هنرهاي عامه پسند آن است كه نسبتاً خيلي زود كهنه و مستعمل مي شوند ، در حالي كه وقتي دوباره به ديدن سبك يك اثر هنري خوب مي رويم ا حتمالاً به همان نسبت بار نخست و شايد هم بيشتر از آن بديع و تازه است . » و اين تازگي در واقع تاثير همان عنصر سرگرمي است . در قلمرو تئاتر دفاع مقدس ، آثاري كه جذابيتي مناسب داشتند به عنوان مثال مي توان به « زمستان 66 » محمد يعقوبي ، « پچپچه هاي پشت خط نبرد » عليرضا نادري ، « حماسه ننه خضيره »كار گروهي، « گفت و گوي ستاره با مادرش » محمد چرمشير ، « دهاني پر از كلاغ » جمشيد خانيان و « خيال روي خطوط موازي » حميد رضا آذرنگ اشاره كرد .
جذابيت و سرگرمي هر چند عنصري ملموس و آشكار نيست اما حضور نهان و مستترش ارگانيسم حسي و عصبي تماشاگر را به فعاليت وا مي دارد و محركي تاثير گذار بر روان و ذهن مخاطب است .
براده هاي آهن را بر روي كاغذ تجسم كنيد كه زير آن آهن ربايي قرار گرفته است . با حركت آهن ربا ، براده ها نيز تحت نيروهايي جذب آهن ربا شده و وادار به حركت مي شوند . اگر براده هايي را از كاغذ جدا كرده و با فاصله اي بر روي كاغذ قرار دهيد ، براده ها آناً جذب آهن ربا خواهند شد . در واقع اطراف آهن ربا خطوط نيروي نامرئي وجود دارد كه باعث اتصال و جذب براده ها به آهن ربا مي شوند . اگر تئاتر را به آهن ربا تشبيه كنيم و خاطب را براده هاي آهن تصور كنيم ، عامل جذب مخاطب به تئاتر و خطوط نيروي نامرئي ، همان عنصر جذابيت و سرگرمي است . اهميت اين خطوط نامرئي تا جايي است كه نبود آن جذب مخاطب را در پي نخواهد داشت .
جذابيت با ديگر عناصر و مؤلفه هاي تئاتر ، ارتباطي ارگانيك و تنگاتنگ دارد ، به همين خاطر جهت دستيابي به جذابيت در يك اثر نمايشي ، فعاليت گسترده و پيچيده توأم با شناخت لازم است . بررسي هر كدام از اين ارتباط ها نياز به تحقيق و بررسي ويژه اي دارد .
اين جذابيت ، چه ارتباطي با ژانر نمايش ، ريتم ، تم ، موضوع ، زبان ... و ساختار نمايش دارد مقوله اي است بس پيچيده كه كشف اين ارتباطات راه كارهايي ارزنده و كاربردي در اختيار كارگردان و گروه اجرايي قرار مي دهد و مطمئناً با دستمايه قرار دادن اين اطلاعات ، تئاتر دفاع مقدس از معضل عدم جذابيت و سرگرمي كه رنج مي برد رهايي خواهد يافت.
عنصر سرگرمي چنان نيروي لذت و رضايت خاطري را با خود يدك مي كشد كه عجين شدن تئاتر با جذابيت ، به ويژه تئاتر دفاع مقدس توفيقي را به ارمغان خواهد آورد كه باعث نهادينه شدن تئاتر دفاع مقدس خواهد شد . ضرورت سرگرمي در تئاتر تا جايي است كه « ام . جميز يانگ » در اين باب جمله معروفي دارد با اين مضنون كه «تئاتر دربارۀ سرگرمي نيست بلكه خود لذت است » .
در همين راستا « يوهان ولفگانگ فون گونه ( 1832 ـ 1749 ) نمايشنامه نويس ، شاعر ، رمان نويس ، نظريه پرداز و دانشمند آلماني هنر را صاحب 3 كار ويژه مي داند :
1 . سرگرمي
2 . تعليم
3 . ستايش و تجليل از معنويت انساني
« كلمۀ سرگرمي Entertainment از ريشه لاتين Tener به معناي گرفتن و نگهداري است . شكل كامل كلمه اما به معني جلب حواس به صوري دلپذير و مطبوع است . »
بالطبع اگر قدم اول ارتباط بين مخاطب و تئاتر حاصل نشود هدف نهايي تئاتر هر چند مقدس ، ارزشمند و انديشمند حاصل نخواهد شد و گام اول در اين پروسه همانا جذابيت است و جهت رسيدن به اين عنصر ، نياز به تزريق مقوله سرگرمي به تئاتر است و زماني مي توان از وجود سرگرمي در تئاتر اطمينان خاطر حاصل كرد كه مخاطب از ديدن تئاتر لذت كافي را ببرد و اگر اين مهم در اجرا عملي شود ، طبيعتاً هدف غايي تئاتر بوقوع خواهد پيوست . اشاره به اين معما را مي توان به شعري از « وانگ كن » ارجاع داد ؛
« لذت وضعيتي از هستي است
محصول آن چيزي كه ياد مي گيرد
تجربه اي از اين نوع لذت است
بدون لذت ، چيزي ياد نمي گيريد
و بدون يادگيري ، لذتي در كار نيست . »
البته لذت بردن از يك تئاتر ، امري شخصي است و ممكن است در يك فضا و سالت يكسان تئاتر ، مخاطبي از تماشاي تئاتري لذت ببرد و ديگري فرسنگ ها از اين لذت دور باشد . « كاكورا » فيلسوف ژاپني در اين باب يك حكايت ميني ماليستي دارد : « يك روز سوشي با دوستش كنار رودخانه اي قدم مي زد . سوشي با هيجان گفت : « ماهي ها در آب چقدر شادمانه لذت مي برند » دوستش به او گفت : « تو كه ماهي نيستي ، از كجا مي داني كه ماهي ها لذت مي برند ؟ » سوشي پاسخ داد : « تو كه من نيستي ، از كجا مي داني من نمي دانم كه ماهي ها لذت مي برند ؟ »
در عصر حاضر ـ عصر رسانه هاي رنگين و شبكه هاي گستردۀ فرامرزي و ماهواره اي هنرمند تئاتر اگر نتواند به دل مخاطب راه باز كند و ميهمان خرد و انديشه او باشد ، در آينده اي نه چندان دور ، تئاتر دفاع مقدس با بحران مخاطب مواجه خواهد بود .
و در اين مسير بايستي واقع بين بود و كشف علت كرد و زنگ خطرها را جدي گرفت تا با سياستگذاري و برنامه ريزي هاي مناسب ، رفع بحران شود . يكي از راه كارهاي رسيدن به قلمرو تئاتر دفاع مقدس پر مخاطب ، آگاهي و تسلط بر نبض زمانه است . هر عصري كسوت و پوسته خود را مي طلبد .
« با ورود تئاتر و نمايش هاي اروپايي و پيدايش سرگرمي هاي تازه و دگرگوني و تحول در زندگي سياسي و اجتماعي مردم تهران و مردم ديگر شهرهاي تعزيه خواني هاي عمومي نيز به تدريج ارزش و اهميت خود را از دست مي داد . »
و ناصرالدين شاه از موقعيت و شرايط موجود بهرۀ كافي بود و او « كه از همه چيز وسيلۀ تفريح مي تراشيد ، در اين كار هم سعي فراوان به خرج داد و شبيه خواني را وسيلۀ اظهار تجمل و نمايش شكوه و جلال سلطنتش كرد و آن را به مقام صنعت رسانيد . »
در دوران سلطنت ناصرالدين شاه تعداد تكاياي تعزيه از 40 باب به 80 باب يعني دو برابر رسيد . و اطلاع داريم كه تعزيه در آن دوره چه رونقي پيدا مي كند و تمامي اقشار مردم با آن درگير مي شوند و از چه جايگاه و مقام و منزلتي برخوردار مي شود ؛ افسانۀ تكيه دولت با آن عظمت و ظرفيت نجومي 25000 نفر تماشاچي را حتماً به ياد داريد . يكي از عوامل ديگر كه باعث جذابيت در تئاتر مي شود ، نوآوري و خلاقيت است . البته بايد اذعان داشت هيچ خلاقيتي بوجود نمي آيد مگر در سايه شناخت و اگاهي تجربه هاي پيشين ؛ و هيچ پديدۀ تازه اي خلق نمي شود مگر با شناخت از پديده هاي كهنه و كشف زواياي جديد آن پديده . « همه چيز تازه و كهنه است . كهنه است براي اينكه خيلي شبيه به آن بوده و تازه از اين جهت كه آن را تازه مي بينيم . »
يكي از ابزارهاي خلاقيت ، مي تواند تكنيك باشد . « تكنيك ، يك عادت حاصل شده از روي تمرين است و در عين حالي كه كار مي كند عادتاً روان است . تكنيك ، يك رعايت محسوب مي شود . هميشه بايد به خود يادآوري كرد و دقيق بود . اين درد زبان هنرمند بايد باشد . اين شوق مفرط كه نويسنده در تكنيك خود دارا است نبايد با جذبۀ تكنيكي artistique extase اشتباه شود . هر كسي كه تكنيكي را خلق مي كند ممكن است داراي لغزش هايي باشد و تا مدتي كه نسبت به چيزي كه ساخته ، بيگانه نشده است ، مي تواند مثل ديگران داراي لغزش باشد . »
يكي از مقولاتي كه با جذابيت و لذت رابطه اي تنگاتنگ دارد بحث زيبايي است . و در تئاتر وقتي صحبت از لذت و جذابيت به ميان مي آيد ، به اشتباه ، گونۀ كمدي تئاتر به ذهن متبادر مي شود ؛ هر چند ژانري كمدي ظرفيت بالاي جذابيت و جذب مخاطب را دارد اما در تئاتر دفاع مقدس حتي با غم انگيزترين تراژدي ها نيز مي توان جذابيت لازم را ايجاد كرد . « چه بسيار چيزها كه موجب تفريح خاطر و لذتند ولي به هيچ وجه زيبا نيستند مانند كارهاي ناستوده و ركيك بازيگران مسخره كه گر چه موجب شادي و حظ و سروري است ولي به هيچ وجه پسنديده و زيبا نيست بلكه زشت و نكوهيده است و بسياري از چيزهاي ديگر ، موجب تألم خاطر و تأثر درون مي گردد ولي در عين حال زيبا و پسنديده است . مانند آهنگ هاي غم انگيز و حكايت هاي تأثر خيز و حركات و قيافه هاي غمآور كه با دقت آراسته و به صورتي زيبا درآمده است و همچنين است تمام نمايش هاي تراژيك كه با آن همه آراستگي و زيبايي ، بسيار غم ا نگيز و حزن آور است . » پس مي توان مقياس و معيار زيبايي را مربوط به ميزان خوشي و حظ و لذتي دانست كه از تئاتر حاصل مي گردد و لزومي ندارد كه اين لذت تنها از طريق خنده و تفريح حاصل شود .
اكثر آثار نمايشي موفق كه از جذابيت ويژه اي برخوردارند داراي سه خصيصۀ عمده هستند . 1 ـ احساس 2 ـ صميميت 3 ـ شفافيت .
در واقع حضور اين سه ويژگي در آثار نمايشي ، جذابيت آنها را تا حدودي تضمين مي كند و آثار نمايشي را از مستقيم گويي ، شعار زدگي ، ابهام و آشفتگي به دور مي سازد . متأسفانه جداي از معدود نوشته هاي عليرضا نادري، جمشيد خانيان ، محمد چرمشير و حميد رضا آذرنگ كه چهار ستون ادبيات نمايشي دفاع مقدس هستند ، آثار نمايشي حوزۀ تئاتر مقدس دچار اين نقيصه اند .
هر چند ايجاد جذابيت ، بيشتر در متن نمايشي اتفاق مي افتد اما اجرا نيز سهم عمده اي براي رسيدن به آن دارد . تمامي عوامل و مراحل كارگرادني در خلق جذابيت سهيم هستند كه با طراحي هوشمندانۀ يكايك عناصر و عوامل نمايش مي توان كيفيت اين جذابيت را بالا برد . يكي از عناصري كه مي تواند جذابيت تئاتر دفاع مقدس را تضمين كند ، رسيده به تجربه ها و سبك هاي جديد است . « هدف ما ساختن چيزي است كه شما آن را از آن خود بدانيد و در عين حال تشخيص و اصالت نمايشنامه نويس را حفظ كنيد .
هنگامي كه اصطلاح فرم با اجراي نمايشنامه مرتبط باشد ، به معني شكل عام اجراي صحنه اي ، در تضاد با شكل خاصي ، به كار مي رود . فرم متضمن آن است كه متن نمايشنامه بر صحنه اي آماده صورت مادي يابد ، كه به آن نوعي آراستگي و پوشش صحنه اي عطا شود ، كه براي آن از لباسهاي نمايشي و نور پردازي ( حتي شايد فقط نور روز ) بهره گيرند ، و اينكه دست كم با نوعي بازيگري در پايين تري سطح اجرا در آيد . همۀ نمايشنامه هاي اجرا شده ، از جمله نمايشنامه هاي تاريخي ، از فرم برخوردارند زيرا اين فرض اساسي را كه باعث مي شود تئاتر به آيين زنده و متفاوت از ساير هنرها بدل شود ، رعايت كرده و بدان احترام مي گذارند ، يعني اين فرض را كه نمايشنامه ، داستاني است ابداع شده براي آنكه بازيگران بر روي صحنه ، آن را براي تماشاگران به نمايش بگذارند . فرم اصلي اجرا از قرن پيش از ميلاد تا كنون ثابت مانده است ؛ اين سبك اجراست كه تغيير كرده است .
اما سبك در اجرا ، همچون سبك در متن نمايشنامه ، به معنب فرديت سازي خاص است ، و گام بزرگي است كه فراتر از فرم مي رود . سبك را هم مي توان ويژگي هاي عام اجراي صحنه اي در يك عصر خاص تعريف كرد و هم ويژگي هاي خاص يك اجراي يگانه . ويژگي هاي عام ، آن قراردادهاي اجرايي است كه در هر عصري بسط و گسترش يافته و در طول يك دورۀ زماني به كار گرفته شده است . ( سبك عصر اليزابت ، سبك دورۀ بازگشت ، سبك رئاليستي و غيره ) . ويژگي هاي خاص ، آن مشخصه هايي است كه كارگردان در اجراي صحنه اي يك نماشنامۀ خاص به بار مي نشاند .
پس كارگردان امروز ، در اجراي نمايشنامه ، بيش از يك هماهنگ كننده ، مفيد واقع مي شود . او به جاي هماهنگ كننده ، يك سبك پرداز است و متكي بر اصالت فردي خود . در عين حال چون تئاتر هميشه هنري گروهي بوده و هميشه هم گروهي خواهد ماند ، كارگردان در صورتي كه بخواهد اجراي يگانه اي را كه تصور كرده بيافريند ، بايد بياموزد چگونه استادكاران همكار خويش را به خلاقيتي كه از مرزهاي فردي آنها فراتر مي رود و با خلاقيت ديگران مي آميزد ، رهنمون شود . »
در واقع لازمه رسيدن به سبك اجرايي مناسب ، تحليل توأم با صبر و مطالعه است كه كارگردان را به يك دريافت فردي و معجزه آسا هدايت مي كند . و اگر اين مهم اتفاق نيافتد محال است به اجرايي قابل دفاع و ارزشمند دست يابيم ، چرا كه پايه و اساس سبكي كه كارگردان انتخاب مي كند همان دريافت فردي اوست.
يكي ديگر از نكاتي كه در تئاتر دفاع مقدس بدان بهاي لازم داده نمي شود ، صرف نكردن زمان استاندارد در فرآيند توليد و تعجيل در اجراست . اجراهاي دفاع مقدس اكثراً آن هماهنگي و ظرافت لازم را ندارند و اين مسأله از جذابيت تئاتر دفاع مقدس مي كاهد . اكثر كارگردانان دفاع مقدس از اجراي خود رضايت كاما ندارند و يكي از معضلات خود را كمبود وقت و زمان عنوان مي كنند . « پس از اينكه ساختمان كلي نمايش شكل گرفت ، مرحله كار بر روي ظرايف ، اضافه كردن جزئيات و صيغل دادن آن فرا مي رسد . هنرمند مجسمه سازي را در نظر آوريد كه طرح كل مجسمه اي را ، با تراشيدن سنگ يا شكل دادن گل ، درآورده است ؛ حالا كمي دورتر از مجسمه ايستاده و به اثر خود در كليت آن نگاه مي كند تا مطمئن شود كه نسبت اجزاي مجسمه به يكديگر و ارتباط آنها با هم به نحو دلخواه اند . پس نفس راحتي مي كشد و وسايل كار را بر مي دارد تا به جزئيات اثر شكل دهد .
كار شما نيز در اين مقطع همين است . شما نيز لحظاتي ، از نمايشي كه به آن شكل داده ايد فاصله مي گيريد و به كليت آن مي نگريد . اكنون بازيگران شما مي دانند چه مي كنند و انجام مي دهند .
گفت و گوها ، ميزانسن ، اشخاص بازي و قسمت مهمي از تفسير شخصي شما از نمايش شكل گرفته و آماده اند تا خود را با لباس ، دكور ، نور و صدا به نحوي كامل تر تطبيق دهند . در واقع تطبيق كار با لباس ، دكور ، نور و ... از مدتي قبل شروع شده است . بسيار اتفاق مي افتد كه وقتي اجرا ضعيف است ، اين جمله متداول را از زبان كارگردان مي شنويد كه « براي رسيدن به يك اجراي عالي ، فقط يك هفته وقت اضافي احتياج داشتم » اما اين فقط يك بهانه است . واقعيت تلخ اين است كه اگر از آخرين جلسات تمرين به صورت خلاقه استفاده نشود ، يك هفته وقت اضافي هم چيزي را تغيير نمي دهد .
در شروع اين مرحله ، كارگردان بايد برنامه هاي كار را بر روي ظرايف و شكل دادن به جزئيات و آخرين جرح و تعديل ها را طوري تنظيم كند كه با رسيدن به يك سوم تا يك چهارم از كل وقت باقيمانده ( تا شب افتتاح نمايش ) اين مرحله به پايان رسيده باشد . كار شما در اين مقطع آن است كه به كمك استفاده از همۀ امكاناتي كه در اختيار داريد ، با اضافه كردن جزئيات و صيقل دادن به كار ، تفسيري را كه شخصاً از نمايش داريد به طور كامل ارائه دهيد . يكي از بهترين روش ها در مراحل پاياني اين قسمت از كار ، آن است كه با چشم خود بشنويد و با گوش خود ببينيد .
با چشم خود شنيدن ، يعني اينكه صداي نمايش را در هنگام تمرين قطع كنيد و همچون وقتي كه صداي تلويزيون را قطع كرده ايد و فقط تصوير آن را مي بينيد ، به نمايش نگاه كنيد . آيا بدون كمك گرفتن از گفتار ، آنچه بر روي صحنه اتفاق مي افتد به وضوح درك مي شود ؟ آيا آنچه به صورت عمل و حركت در هر صحنه ديده مي شود ، در جهت احساسي است كه از آن صحنه در ذهن خود داشته ايد و همان چيزي است كه مي خواسته ايد بگوييد ؟ براي انجام اين كار مي توانيد از يك تكه موم و يا قطعات پلاستيكي كه هنگام شنا در گوش خود مي گذاريد استفاده كرده ، به نمايش نگاه كنيد .
با گوش خود ديدن ، آسان تر است ؛ كافي است سراسر نمايش را با چشم بسته ببينيد . آيا فراز و فرودها ، شدت صداي بازيگران و ضرباهنگ صحنه ها ، حال و هوايي كه صداي آنان به شما منتقل مي كند و همان تصويري را كه در ذهن داشته ايد برايتان مجسم مي كند ؟
به كار بردن اين روش ها در بالا بردن درجه حساسيت حواس مختلف شما بسيار مؤثر و براي ارزيابي كارتان بسيار مفيد است . »
خلاصه اينكه يكي از مهمترين دلايل گريز مخاطب از تئاتر دفاع مقدس نبود جذابيت و اهميت ندادن گروه اجرايي به اين عنصر معجزه آساست . و در سايۀ همين جذابيت است كه مي توان به اهداف متعالي در تئاتر دفاع مقدس دست يازيد . هر چقدر به اين عنصر در مراحل توليد اهميت بدهيم به همان مقدار در جذب مخاطب موفق خواهيم بود . اينكه چگونه مي توان عناصر و تمهيدات يك اجرا را جذاب كرد نياز به بررسي و تحقيق گسترده تري دارد . اما در اين يادداشت تلاش شده بود تا اهميت عنصر جذابيت را طرح و تا حد وسع و مجال بدان بپردازيم و به نكته معطوف شويم كه تزريق جذابيت در تئاتر دفاع مقدس يكي از مؤثرترين فعاليت هايي است كه مي تواند باعث جذب بيشتر مخاطب باشد كه در حال حاضر مهم ترين بحران در تئاتر دفاع مقدس همانا بحران كمبود مخاطب است . جمله آخر اينكه واژۀ معجزه آسايي كه مي تواند به اين بحران خاتمه دهد « جذابيت » است كه جاي خالي آن در بين آثار تئاتر دفاع مقدس مشهود است .

پي نوشت :
1. مقدمه بر تئاتر،اورلي هولتن،ترجمه محبوبه مهاجر،انتشارات سروش،چاپ اول،1364،صص 70-269.
2. تئاتر مينوي،مجموعه مقالات،ترجمه مشهود محسنيان،انتشارات پرسمان،چاپ اول،ص 61.
3. همان،صص 42-43
4. يادگيري هشيار،الن.ج لانگر،ترجمه عباس مخبر،انتشارات مركز،چاپ اول 1377،صص 67-68.
5. همان،ص 142
6. تعزيه و تعزيه خواني،عنايت الله شهيدي،دفتر پژوهش هاي فرهنگي،چاژ اول 1376،ص 170.
7. همان ص 170.
8. نامه هاي نيما،شراگيم يوشيج،انتشارات نگاه،چاپ اول 1376،ص 645.
9. همان، ص 445
10. زيبايي و هنر،فضل الله پروين،انتشارات پرچم،ص 52.
11. كارگرداني نمايشنامه، فرانسيس هاج، ترجمه منصور براهيمي، علي اكبر عليزاده، انتشارت سمت، چاپ اول 1382، صص 7- 546
12. اصول كارگرداني تئاتر،احمد دامود،انتشارات نشر مركز،چاپ اول 1376،ص 3-161.

نويسنده : ايرج افشاري اصل

 


منبع:

1. كتاب نت گمشده/ مجموعه مقالات چهارمين همايش پژوهشي تئاتر مقاومت/ به كوشش و ويرايش محسن بابايي ربيعي/ انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس

2. باغ موزه انقلاب اسلامی ودفاع مقدس

Post comment as a guest

Comments | Add yours
  • No comments found