ايشان در تاريخ 1386/3/1 به درخواست سردار شمخاني، به مناسبت سالگرد آزادسازي خرمشهر از اشغال ارتش متجاوز بعثي، در مسجد وليعصر(عج) سخنراني ايراد مي نمايند كه محور سخنراني ايشان، عمليات بيت المقدس و نقش و جايگاه اين عمليات در تحولات جنگ بوده است.
با توجه به نقش سرلشكر رشيد در عمليات بيت المقدس و از آنجا كه در اين عمليات وي فرماندهي قرارگاه فتح را مشتركا با شهيد نياكي از طرف ارتش جمهوري اسلامي ايران برعهده داشت و در سخنراني خود، عمليات بيت المقدس را از جنبه هاي ديگري واكاوي نموده اند، ما به شرح زير اقدام به بازنشر سخنراني ايشان در سالگرد عمليات بيت المقدس مي نماييم:
سرلشكر غلامعلي رشيد: آقاي شمخاني به من فرمودند كه شما از ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر حرف بزنيد. اين جمع نشستهاند كه ما از عمليات بيتالمقدس و فتح خرمشهر حرف بزنيم و شايد صورت خوشي نداشته باشد. من به ايشان گفتم: «اجازه بدهيد در يك مجلس جداگانهاي اين بحث مطرح شود و در اين جلسه به خود عمليات بيتالمقدس بپردازيم و موضوع را بايد جدا از هم ببينيم. چرا ما سايۀ اين موضوع را بر عمليات بيتالمقدس مياندازيم و عمليات بيتالمقدس و فتح خرمشهر را كمرنگ ميكنيم».
عمليات بيتالمقدس يكي از 12 عمليات بزرگ و گستردۀ ما در طول 8 سال دفاع مقدس بود. اين عملياتها ثامنالائمه، طريقالقدس، فتحالمبين، بيتالمقدس، والفجر مقدماتي و يكم، عمليات رمضان، خيبر، بدر، فاو، كربلاي 5 و والفجر 10 بود.
در عمليات بيتالمقدس، انصافاً همۀ نيروهاي ارتش و سپاه بودند. شايد دوسوم نيروي زميني ارتش بود؛ لشكر 92 و 21 و 77 و 16 تيپهاي متعدد مثل 55 هوابرد و 23 نوهد، 58 ذوالفقار و 37 زرهي و يگانهاي سپاه هم همينطور، تمام يگانهاي سپاه هم در اين عمليات بودند: 31 عاشورا، 41 ثارالله، 43 نور به فرماندهي شهيد بزرگوار علي هاشمي، 21 امام رضا (ع)، 8 نجف، 14 امام حسين (ع)، 25 كربلا، 7 وليعصر، 27 حضرت رسول، 19 فجر، 33 المهدي و 46 فجر و 22 بدر. خيلي از يگانها، هوانيروز و نيروي هوايي ارتش و حتي نيروي دريايي ارتش و كل تجهيزات مهندسي جهاد سازندگي در اين صحنهها حضور داشتند. من دربارۀ اهميت فتح خرمشهر در عمليات بيتالمقدس ميخواهم به نكاتي بپردازم.
هدايت مشترك عمليات بيت المقدس توسط فرماندهان سپاه و ارتش
براي بيان اهميت فتح خرمشهر، ميتوان عمليات بيتالمقدس را از زواياي مختلفي موردبررسي قرارداد. ما ميخواهيم به اين سؤال پاسخ دهيم كه فتح خرمشهر چه نقش و جايگاهي در تحولات جنگ داشته است؟ ما ميتوانيم براي پاسخ به اين سؤال به چند نكته اشاره كنيم:
فتح خرمشهر پايان يك دورۀ و آغاز يك دوره جديد است و ماهيت جنگ را تغيير داد. بههرحال دشمن، در آغاز تجاوز از مرزها عبور كرد و شهرهاي زيادي از ما به اشغال دشمن درآمد و 15 تا 20 هزار كيلومترمربع از خاك ما را دشمن تصرف كرد و در سال اول جنگ موفق نشديم هيچ نقطهاي از سرزمينهاي اشغالي را آزاد كنيم ولي در سال دوم جنگ يك تحول بزرگي اتفاق افتاد و با يك استراتژي نظامي و عملياتهاي موفق و سلسهوار دشمن را باقدرت به عقب رانديم تا به مرزها رسيديم.
عمده عملياتهاي ما در استان خوزستان بود و نيمۀ جنوبي استان ايلام. دشمن در مرز خوزستان و انتهاي جنوبي استان ايلام كه جمعاً 300 كيلومتر مرزداريم، ده هزار كيلومترمربع از سرزمينهاي ما اشغال كرده بود و در مابقي مرز كه حدود 1000 كيلومتر است، پنجتا 6 هزار كيلومترمربع را اشغال كرده بود و اين اهميت مناطق اشغالي را در خوزستان ميرساند ما با چهار عمليات پيدرپي در سال دوم جنگ، نزديك 10 هزار كيلومترمربع را آزاد كرديم. دوره جديد با فتح خرمشهر آغاز شد و يك تصميم استراتژيك توسط امام و شوراي عالي دفاع گرفته شد و ما وارد خاك عراق شديم و جنگ به مدت 6 سال ادامه پيدا كرد.
با فتح خرمشهر ماهيت جنگ عوض شد، يعني تا قبل از فتح خرمشهر اگر اهداف صدام و رهبران بعثي عراق براندازي و سقوط نظام و تهديد جدي انقلاب اسلامي و نابودي انقلاب و لغو قرارداد سال 1975 بود، با فتح خرمشهر همۀ اين اهداف از بين رفت و ايران را به قله پيروزي رساند و برعكس عراق در آستانه سقوط قرار گرفت. قدرت نظامي عراق را كه توانسته بود ظرف 1 تا 2 سال قدرتهاي جهان و حتي قدرتهاي منطقه را متقاعد سازد كه قدرت نظامي عراق قدرت بزرگي است و توانست ايران را شكست بدهد و ايرانيها توانستند او را شكست دهند و همه اينها با فتح خرمشهر از بين رفت و صدام در آستانه سقوط قرار گرفت.
نكته مهم ديگر اينكه خطري كه آمريكاييها با پيروزي انقلاب اسلامي احساس كردند، مجدداً براي آنها با آزادي خرمشهر پيدا شد. چونكه دشمنان ما با جنگ آمده بودند قدرت انقلاب را در مرزهاي ايران مهار كنند، حالا بعد از فتح خرمشهر، مجدداً اين امكان براي انقلاب اسلامي به وجود آمد كه قدرت تأثيرگذار بر همه مسائل منطقه باشد. نكته دوم ميتوان در پاسخ به سؤال موردنظر گفت اين است كه موازنه نظامي به سود ايران به شكل تعيينكنندهاي تغيير كرد و ايران بهعنوان يك ايران برتر كه غلبه كرده بر يك قدرت نظامي كه همه قدرتها پشت سر او هستند، در برابر ديدگان ملتها قرار گرفت درحاليكه تا قبل از اين، عراق بهعنوان قدرت برتر منطقه محسوب ميشد، اما با فتح خرمشهر اين موازنه نظامي به سود ايران و ملت و نيروهاي مسلح تغيير كرد. همچنين منزلت ايران در عرصه نظام بينالمللي ارتقاء پيدا كرد.
و نكته بعدي اينكه همه مبارزين و ملتهاي كه علاقه به انقلاب اسلامي داشتند مثل فلسطين، لبنان، مصر و مردم افغانستان مطمئن شدند كه انقلاب اسلامي شكستناپذير است و خيلي خوشحال شدند و اميد پيدا كردند به مبارزه و در فرداي پيروزي فتح خرمشهر، حزبالله لبنان متولد شد كه 25 سال از مبارزات آنها ميگذرد و قدرت بسيار تأثيرگذاري هستند. همچنين در داخل كشور مردم اطمينان پيدا كردند كه اين قدرت نظامي قادر است منافع ملت ايران دفاع كند و تهديد را دور كند و شكست بدهد.
نكته بعدي كه ميتوان گفت [اين است كه] با فتح خرمشهر ابعاد و ماهيت قدرت نظامي ايران آشكار شد. دشمن پيشازاين باور نميكرد كه قدرت جديد شكل گرفته است و يك نيروي جديدي تحولات را ايجاد كرده و اينها خرمشهر را فتح كردند. تا فتح خرمشهر، قدرت اين نيرو را نديده بودند، ارزيابي نكرده بودند ولي با اين پيروزي، قدرت اين نيرو آشكار شد و آنها بهشدت وحشت كردند.
و نكته آخر
نگراني صدام و كساني كه پشت سر صدام بودند يعني حاميان منطقهاي و جهاني صدام از فتح خرمشهر نبود بلكه پيامدهاي فتح خرمشهر بود كه بر موازنه منطقهاي تأثير گذاشت و موازنه را به سود ايران تغيير داد. با فتح خرمشهر، علائم شكست عراق براي همه آشكار شد و ظهور قدرت نظامي ايران، مهمترين نقطه نگراني دشمن بود. من يادم هست در آن روزهاي پيروزي عمليات بيتالمقدس، نخستوزير اسرائيل «بگين» گفت: «اگر نيروهاي ايران از دجله عبور كنند، ما با آنها مقابله خواهيم كرد» و حقيقتاً نگران بودند كه اين قدرت، سرزمين عراق را در هم كوبد و بهطرف قدس حركت كند.
اين ملاحظات باعث شد كه دشمنان ايران، آمريكاييها و بهويژه اسرائيليها به اين فكر افتادند كه اين قدرت را مهار كنند. بهشدت وحشت كردند و شروع كردند به تلاش همهجانبه براي مقابله با اين قدرت نظامي و تقويت عراق در همه زمينههاي مختلف. سه روز پيش گزارشهاي خبري را نگاه ميكردم يك ژنرال عراقي كه سخنگوي صدام بوده، با تلويزيون الشرقيه مصاحبه كرده و گفته بود: «سفارتخانههاي روسيه، آمريكا، فرانسه و عربستان همه عراق را در كشف نيروهاي نظامي ايران كه ميخواهند حمله كنند» كمك ميكردند.
يك سال قبل فكر ميكنم اسفند 84 بود، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، كل وابستگان كشورهاي بيگانه در تهران، از كشورهاي اروپايي و آفريقايي و آسيايي و آمريكايي را جمع كردند و ميخواستند يك بازديدي از جبهههاي جنگ ببرند و به من گفتند يك توضيحي پيرامون جنگ به آنها بدهم. من آنها را جمع كردم و داخل يك سالن و عمليات فتحالمبين و بيتالمقدس را توضيح دادم.
نميخواستم وارد جزئيات بشوم. يكي از وابستههاي نظامي كشورهاي عربي يكجاهايي ترديد كرده بود و سؤالاتي كرد كه من وارد جزئيات شدم و چون خودم درصحنه جنگ حضور داشتم و فرمانده قرارگاه فتح بودم، عبور از رودخانه كارون را خيلي ريزتر توضيح دادم و يا عبور از تنگه دليجان در كوه ميشداغ و دورزدن تنگه رقابيه و محاصره دشمن را با جزئيات توضيح دادم.
با اين توضيحات هيچ ترديدي در ذهن آنها نماند. در آخر جلسه وابسته نظامي ايتاليا به گمانم كه ارشد آنها بود يك سؤالي مطرح كرد و پرسيد كه شما در اين جلسه براي ما از دو عمليات حرف زديد و با آمار و ارقام ثابت كرديد كه دو سپاه ارتش عراق را متلاشي كردهايد و نزديك چهلهزار نفر اسير گرفتيد. همين مقدار هم كشته و مجروح كرديد. (برادران ميدانند كه در همان موقع، ارتش عراق داراي چهار سپاه بود و عمده ارتش عراق همان سپاه دوم بود و سپاه چهارم غرب كرخه و سپاه سوم در شرق بصره و سپاه يكم فقط يك لشكر پياده داشت در اطراف كركوك) ايشان گفت شما دو سپاه را نابود و متلاشي كرديد، صد دستگاه تانك منهدم كرديد و همين ميزان تانك، نفربر و خودرو به غنيمت گرفته شد پس چرا جنگ به پايان نرسيد؟
من به ايشان گفتم كه شما از زاويه خوبي نگاه كرديد. در هر جنگ متعارف ديگري اگر چنين حادثهاي اتفاق ميافتاد، قطعاً متجاوز شكست ميخورد و اگر پشت سر صدام قدرتها وجود نداشتند، يقيناً جنگ در خرداد 61 با فتح خرمشهر و با پيروزي ملت ايران و شكست ارتش عراق به پايان ميانجاميد، ولي آمريكاييها و روسها و شما اروپاييها و تمام اعراب آمديد پشت سر صدام مانع از سقوط او شديد. بله بايد جنگ تمام ميشد و دشمن شكستخورده بود. قبل از جنگ 30 ميليارد دلار ذخيره ارزي داشت و 100 ميليارد دلار هم خودش در طي 8 سال جنگ خرج كرد. شصت الي 70 ميليارد دلار هم اعراب كمك او كردند و جمعاً صدام نزديك به 200 ميليارد دلار هزينه كرد و با تجهيزات بسيار مدرني در مقابل ما صفآرايي شده بود و بهاضافه اينكه تمام سيستمهاي اطلاعاتي به كمك او آمده بودند.
سؤال دوم كه در همين زمينه ميتوان مطرح كرد اين است كه اين پيروزي (فتح خرمشهر) چگونه حاصل شد؟ بعضي از عزيزان احساس ميكنم هنوز نميخواهند باور كنند كه در سال دوم جنگ اتفاق بزرگي رخ داد. يك تفكر خلاقي آمد و روند جنگ را به اين شكل درآورد. صحنه جنگ، صحنه رويارويي استراتژيها و افكار و اراده فرماندهان است، يعني تفكرات باهم ميجنگند. در دو سوي صحنه نبرد علاوه بر تانك و توپ و هواپيما، نيروي انساني و سرباز در يكطرف با نيروي كم و طرف ديگر با نيروي زياد كه اينها فيزيك جنگ است قرار دارد. تفكر در جنگ حرف اول را ميزند. در كدام طرف جنگ تفكر برتري وجود دارد؟ تفكر خلاقي وجود دارد؟ آنكه استراتژي خلق ميكند، راهبرد تعيين ميكند، راهكار تعيين ميكند. چگونگي جنگ را تفكر فرماندهان معلوم ميكند.
من دو سال پيش مصاحبهاي از يك فرمانده ديدم كه گفته بود ما يك سال صبر كرديم تا توانستيم به دشمن نزديك شويم و بعد مناطق اشغالي را آزاد كرديم. واقعاً مشكل ما همين بود! بعد كه نزديك شديم، غلبه پيدا كرديم. ما كه در سال اول و از روزهاي اول به دشمن نزديك بوديم و خط تماس ما برقرار بود. ما همان سال اول در بعضي جاها تا 100 متر با دشمن فاصله داشتيم. چرا آزادسازي انجام نشد؟ ما بايد قبول كنيم كه در سال دوم يك تحول انجام شد، يعني در هر صحنه كه فرماندهاني باايمان تر و فكورتر و هوشمندتر باشند، ميتوانند به بهترين شكلي از امكانات استفاده كنند.
در سال اول جنگ ماها (آقايان حسني سعدي، قاسم سليماني، شمخاني و موسوي قويدلها و عزيز جعفري و سوداگر و ديگر عزيزان) بوديم؛ اما آن تفكر خلاق نبود كه ماها را جمع كند. شهيد صياد شيرازي هم بود و آقا محسن هم بود ولي اينها در رأس قدرت سپاه و ارتش نبودند و خيلي از فرماندهان ديگر. البته ما نقش فرماندهان و اين دو بزرگوار و فرماندهاني كه همراه آنها بودند و اين همراهي را نبايد فراموش كنيم. تفكر خلاق را اينها عرضه كردند. در سال دوم جنگ، ما با همان امكاناتي كه داشتيم دشمن را موردحمله قرارداديم و پيروز شديم در سال دوم يقيناً امكانات ما از سال اول جنگ كمتر بود. ابزار و امكانات ارتش ما در سال اول جنگ بيشتر بود. تانك، هليكوپتر و توپخانه بيشتري داشتيم و در چندين عمليات ناموفق، بخشي از امكانات ما از بين رفته بود.
بنابراين تفكر خلاق در سالهاي اوليه جنگ وجود نداشت. همچنين در خيلي از عملياتها كه ما شكست خورديم، از عدم شناخت ما نسبت به دشمن بود و بهرهگيري از اتمام امكانات و منابع در چارچوب يك استراتژي موفق وجود نداشت. سال دوم جنگ بود كه ما همه امكانات را بكار گرفتيم. آيا در اين كشور، سپاه و نيروهاي مردمي جهاد در سال اول نبودند و اينها جزء منابع كشور نبودند؟ بودند اما يك عدهاي مانع حضور اينها در جنگ در كنار ارتش ميشدند.
در خاطرات شهيد صياد نكات خيلي خوبي وجود دارد. ايشان در كتاب «ناگفتههاي جنگ» هم ميگويد: «در سال دوم يك تحول بزرگي اتفاق افتاد»؛ و اين ويژگيهاي يك استراتژي موفق بود كه من عرض كردم همه، در سال دوم جنگ اتفاق افتاد. بهرهگيري از همه امكانات و منابع و اعتمادبهنفس و خلاقيت و شناخت دقيق از دشمن و انطباق با واقعيات، ويژگيهاي استراتژي ما در سال دوم جنگ بود؛ بنابراين تفكر برتر و خلاقيت و تركيب جديد نيروها كه برادران ارتش و سپاه و جهاد سازندگي و بسيجيها بودند، يد واحد شدند عليه دشمن و حمله كردند و آن عملياتها پيروز شد. ارتش عراق در همه سطوح، غافلگير شد و نفهميد و درك نكرد كه اين قدرت، چگونه شكل گرفت؟ ارتش همان ارتش است ولي نيروهاي مردمي و جهادي و سپاه آمدند و يك تركيب جديد شكل گرفت و اين پيروزيها به دست آمد.
ارتش عراق در تمام سطوح، هم در سطح استراتژيك و تاكتيك و هم در سطح عمليات، غافلگير شد و تا آخر هم نتوانست تاكتيك ما را بفهمد؛ بنابراين روندي كه با مقاومت در برابر ارتش عراق در حمله به ايران شكلگرفته بود، اين جريان جديد فرصت پيدا كرد و مجال يافت، رشد و بسط پيدا كرد و اين پيروزي، حاصل شكلگيري و تكامل همان قدرت دفاعي جديد بود. ماهيت اين پيروزيها، ريسك فرماندهي، روش دستيابي به پيروزيها، فرماندهي و كنترل، ابتكار عمل و خلاقيت، هدايت نيروها در شب، آموزش حين جنگ و تدبيرهاي عالي فرماندهان در همه ابعاد نيروي انساني، لجستيك، اطلاعات و بسياري از موضوعات ديگر، بايد بررسي شود تا اهميت اين موضوع روشن شود.
بهعنوانمثال شما برگرديد به شب عمليات بيتالمقدس ببينيد كداميك از شما جرئت دارد دوسوم نيروهاي خود را از رودخانه كارون عبور دهد و اگر نشد چه؟ شما تصميم گرفتهايد دوسوم اين قوا را از رودخانه عبور دهيد و يك منطقه به اين بزرگي را تصرف كنيد، اين خيلي ريسك ميخواهد اين خيلي قدرت و دلبزرگي ميخواهد. اينها بايد بررسي شود تا ابعاد اين عملياتها مثل فتح خرمشهر معلوم شود.
سؤال آخري كه من در اين زمينهدارم اين است كه روش مواجهه با اين پيروزيها چگونه است؟ ما امروز شاهد اين هستيم كه روش درستي در پيش نميگيريم. بهعنوانمثال: به من پيشنهادشده در اين جلسه درباره علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر صحبت كنم. چرا بايد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر صحبت كنم. چرا بايد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر كه اين سؤال را اپوزيسيون داخلي توليد كرد، همزمان با فتح خرمشهر طرح شود؟ بله به اين سؤال هم بايد پاسخ داد ولي نه به اين شكل كه بايد اين پرسش، بر اين پيروزي بزرگ سايه بيندازد و اين دو مسئله جدا از هم هستند. بله بايد پاسخ داد و پاسخ دارد ولي در زمان و شرايط مناسب.
سخنراني سرلشكرغلامعلي رشيد در سال روزآزادي خرمشهر
ماهيت اين پيروزي و تحول بزرگي كه در ابعاد سياسي و نظامي ايجاد كرد هنوز روشن نيست و ناشناخته مانده است و ما بيشتر در ايام سوم خرداد تبليغات ميكنيم. دشمنان به اعتقاد من درك بهتري از آزادسازي خرمشهر دارند. آنها فهميدند چه شد و چه اتفاق مهمي رخ داد. نكته مهم بعدي اين است كه ما بياييم بهجاي مناقشه درباره نقش نيروهاي ارتش يا سپاه در جنگ، اين تفكر را موردتوجه قرار دهيم كه پيروزي چگونه حاصل شد؟ اين تفكر جديد نظامي، فقط متعلق به سپاه يا ارتش نيست؛ متعلق به همه است. درعينحال ما نبايد بگوييم اتفاقي نيفتاده بلكه يكروند طبيعي بوده است.
نكته آخر اين است كه ما هميشه با وجه اثباتي ميآييم خرمشهر را موردبررسي قرار ميدهيم. يكبار اين سؤال پرسش را از خودمان بپرسيم كه اگر نميتوانستيم خرمشهر را متكي بر قدرت نظامي آزاد كنيم، جنگ چه سرانجامي پيدا ميكرد؟ بياييم يكبار اينطور بررسي كنيم، آن موقع اهميت فتح خرمشهر معلوم ميشود. حقيقت اين عمليات روشن ميشود و وزن اين فتح معلوم خواهد شد.
شما فكر ميكنيد دشمن قبل از تهاجم ما ميآمد به تمام حاشيه غربي رودخانه كارون ميچسبيد، يعني مثل گوشه شمال شرق خرمشهر؛ آيا ما ميتوانستيم به اين راحتي عبور كنيم؟ يا اينكه از خرمشهر عقبنشيني ميكرد. يكي از نگرانيهاي آقا محسن در مرحله سوم عمليات بيتالمقدس اين بود كه نكند ارتش عراق خرمشهر را رها كند و ما برويم در خرمشهر بدون كوبيدن دشمن و شكست او؟
اين، يكي از نگرانيها بود و يا قطعنامهاي نوشته ميشد مثل قطعنامهاي كه در 48 ساعت قبل از عمليات رمضان به نام 514 نوشته شد و به تصويب رسيد. در اين قطعنامه است كه آتشبس و خاتمه فوري عملياتها و عقبنشيني نيروها آمده است كنيد اين قطعنامه مثلاً 5 ارديبهشت نوشته ميشد و عراق هم عقبنشيني ميكرد؛ يا فكر كنيد عمليات بيتالمقدس مثل عمليات رمضان ميشد؛ ما عمليات ميكرديم ولي فتحي در كار نبود و موفق نميشديم دشمن را شكست دهيم؛ در اين صورت چه ميشد؟
بنابراين از اين زاويه اگر ما عمليات بيتالمقدس را موردبحث قرار دهيم، اهميت فتح خرمشهر براي ما روشن ميشود و اما چند كلمه در مورد عمليات بيتالمقدس همعرض كنم: ما شرايط دشواري داشتيم. كسي تصور نكند ما شرايط آساني داشتيم، خيلي دشوار بود و در اضطراب بوديم. دشمن هيچ كمبودي به لحاظ نفرات و تجهيزات نداشت، احساس هم ميكرديم حمله به اين دشمن خيلي دشوار و سخت است و حتي احتمال شكست هم ميداديم. نقطه قوت ما، فرماندهان و رزمندگان ما بودند. انسانهايي صادق، باايمان و بادلها و روحهاي بزرگ، شجاع، باتدبير، هوشمند و به خدا اميدوار. من شهادت ميدهم والله فرماندهان ما نه ماجراجو بودند و نه توهم داشتند و نه اينكه بدون كار و بررسي و طراحي و شناسايي عميق و بحثهاي فراوان و تفكر، همينطوري، خشكوخالي توكل بر خدا كنند.
هدايت مشترك عمليات بيت المقدس توسط فرماندهان سپاه و ارتش
اگر فرصت باشد من سير كامل را شرح بدهم، معلوم ميشود. براي اين دو عمليات فتحالمبين و بيتالمقدس ماهها كار صورت گرفت چون دشمن هيچ كمبودي نداشت و همه تجهيزات را داشت و ما فكر ميكرديم حمله به دشمن خيلي دشوار و سخت است. اولين جلسه را با برادران ارتش در تاريخ 61/1/10 گرفتيم بعد از عمليات فتحالمبين و بلافاصله آماده شديم براي عمليات بعدي. من حساب كردم حداقل 200 نفر روزي 15 ساعت كار در حدود يك ماه ميكردند. اين را حساب كنيم، كار بسيار سنگين بود. وسعتي كه ما ميخواستيم عمليات بكنيم 30 برابر عمليات ثامنالائمه 10 برابر عمليات طريقالقدس و بيش از نيمي از سرزمين لبنان بود.
ما حدود 6 هزار كيلومترمربع عمليات كرديم و شما از هرجايي كه ميخواستيد عمليات بكنيد بايد از رودخانه عبور كنيد. در شمال، رودخانه كرخه و در شرق، رودخانه كارون و در جنوب، رودخانه اروند بود و آنطرف هم هور الهويزه بود؛ يعني محصور بود بين اين آبها و به مدت 22 ماه زمان در اختيار دشمن بود و در حد كافي ميدان مين و استحكامات و سنگر درست كرده بود و اين موانع طبيعي هم موانع غيرقابلعبور بودند و ما بايد از تمام موانع طبيعي و مصنوعي عبور ميكرديم. طرحريزي عمليات، يك كار بسيار مهمي بود و ما با برادران ارتش در تمام امور هماهنگي داشتيم، اما در بحث طرحريزي، جداگانه عمل ميكرديم.
موانع نظامي عراق در عمليات بيت المقدس
تيمي را آقاي رضايي آماده كرده بود كه من و شهيد باقري و آقا رحيم و آقاي عزيز جعفري و آقاي غلام پور بوديم و يك تيم هم شهيد صياد شيرازي آماده كرده بود شامل: امير موسوي قويدل، امير شاهان، امير معين وزيري، امير بختياري، امير مفيد و امير نوابي باهم كار ميكردند و نزديك 20 روز طول كشيد. بعد اعضا دو تيم ميآمدند در يك جاي مشتركي در قرارگاه مركزي پيش آقاي رضايي و شهيد صياد شيرازي توضيح ميدادند.
آنجا در انتخاب راهكار اختلاف بسيار شديد داشتيم يكي از راهكارها اين بود كه متكي بر معبر زمين استفاده كنيم همان جاده اهواز به خرمشهر و بايد 120 كيلومتر ميرفتيم تا برسيم به خرمشهر. راهكار دوم مثل عمليات هويزه بود؛ هم از زمين و هم از رودخانه عبور كنيم. در راهكار سوم عبور از رودخانه كارون با حداكثر قوا بود كه موردتوجه قرار گرفت. دشمن دو آرايش داشت. يك آرايش عمومي و يكي هم خاص خرمشهر داشت و يك عمده قوايي در جنوب كرخه كور داشت و يك عمده قوايي هم در درون شهر خرمشهر يعني يك آرايش خاص در شهر خرمشهر و حتي شمال خرمشهر را كانال زده بود كه اگر قواي ايران آمدند، لااقل از طرف شمال بهآساني وارد خرمشهر نشوند و نقطهضعف دشمن همين مقابل «هالوب» و «دارخوين» در غرب كارون بود.
آقاي رضايي هميشه با يك آنتن يك دايره مجازي روي نقشه ميكشيد و ميگفت: «اينجا قلب منطقه است، اگر به اينجا دست پيدا كرديم، موفق ميشويم». اين دايره از گوشه كوشك بود تا ايستگاه حسينيه و تا مرز و يك دايرهاي به وسعت 500 كيلومترمربع و ميگفت: «اگر ما اينجا را از دشمن بگيريم و به اين منطقه برسيم، موقعيت دشمن به خطر ميافتد و چهار خطر احساس ميكند احساس ميكند كه لشكر 5 و 6 محاصره ميشوند، نشوه و بصره درخطر قرار ميگيرد و چهارم: تصرف خرمشهر را احساس ميكند و بين اين چهار ابهام و ترديد، سردرگم ميشود».
موضوع دوم كه بسيار بحثانگيز بود. سرپل گيري بود آيا ما بايد يك سرپل كوچك بگيريم يا بزرگ؟ حالا كه راهكار عبور از كارون تثبيت شد يك عده ميگفتند: «سرپل كوچك بگيريم.» ميگفتيم: «چرا؟» ميگفتند: «براي اينكه ما يكدفعه نميتوانيم يك خيز بلند برداريم و يكباره از كارون به جاده، يعني 25 كيلومتر پيش برويم»
عمده قواي ما هم پياده بود؛ نه اينكه تانك و نفربر نداشتيم، چون ما گردان تانكمان نسبت به عراق بسيار كمتر بود. استعداد گردان تانك ما در ارتش بين 17 تا 20 دستگاه بود آنهم در بهمنماه سال 60 نه سال 61، درحاليكه گردان تانك عراق 43 دستگاه بود و به دليل اين كمكهاي خارجي، هميشه كامل بود.
تأكيد فرماندهان اين بود كه منطقه سرپل وسيع و بزرگ بايد تصرف شود و سرزمين 800 كيلومترمربعي را تصرف كنيم. بنابراين، معناي مانور نظامي ما در عمليات بيتالمقدس و انتخاب راهكار عبور از كارون با استفاده از دو قرارگاه فتح و نصر (عمده قوا)، يعني پرهيز از نقاط قوت و زدن به نقطه آسيبپذير و ضعف دشمن بود. اين دكترين عملياتي ما بود كه 8 سال عمل كرديم. حالا دوستان ما در ستاد مشترك سپاه آمدهاند اين را در زرورق پيچيدهاند و نامي عاريهاي و تقليدي و ترجمه يك لغت لاتيني را بر روي اين دكترين ما گذاشتهاند بنام «دكترين نامتقارن» كه ترجمه لغت «اسه متريك» است. ميگوييم معني اين نامتقارن چيست؟ ميگويند پرهيز از نقاط قوت دشمن و حمله به نقاط ضعف و آسيبپذير دشمن. ميگوييم اينكه همان دكترين عملياتي ما در طي 8 سال جنگ است. البته جمله اضافهاي هم ميگويند، پرهيز از قرينهسازي كه در ذات همان جمله اول است.
عمليات ثبت شد و ما با قرارگاههاي متعددي كه درست كرده بوديم، حمله كرديم؛ با قرارگاههاي فتح، نصر و قدس. نيروي زميني ارتش، 3 لشكر و 5 تيپ شامل 60 گردان و نيروهاي سپاه، 14 تيپ بودند شامل 120 گردان. بحث تجهيزات ارتش بحث جداگانهاي است كه بايد موردتوجه قرار گيرد و تجهيزات ارتش كمك فوقالعادهاي به ما كرد از قبيل توپخانه، خمپاره 120 مم، كاتيوشا و غيره و هوانيروز كه از امكانات خوبي برخوردار بود شامل 24 فروند كبري، 22 فروند 214، 15 فروند شنوك و نيروي هوايي ارتش كه براي روز اول عمليات و پدافند هوايي ارتش و ترابري هواپيماها در عقب جبهه روزي 20 سورتي پرواز ميكرد و روزهاي بعد 6 سورتي پشتيباني ميكرد و جهاد سازندگي كه بيشتر از ما و ارتش، ماشينآلات مهندسي كمك كرد و بيشتر از سپاه، وسايل و امكانات در ميدان جنگ آورده بود. ارتش 36 دستگاه ماشينآلات داشت، سپاه 60 دستگاه و جهاد سازندگي90 الي 100 دستگاه به ميدان آورده بود.
در مقابل، لشكرهاي بسيار زيادي از دشمن سر راه ما بود: لشكر 5 و 6 و 15 و 11 در خط درگير بودند. لشكرهاي احتياط شامل 3 و 12 و 7 و 9 و تيپ 10 زرهي گارد، به همراه 15 تيپ (از قبيل 31، 32، 605، 417، 109، 601 و ...). دشمن 41 گردان تانك داشت و هر گردان 43 تانك در اختيار داشت معادل 1400 تانك بود. 38 گردان مكانيزه داشت قريب 1300 دستگاه گه سرجمع 2700 دستگاه تانك و نفربر داشت و40 گردان پياده با پشتيباني هواپيما و هليكوپتر. 30 گردان توپخانه داشت معادل 500 قبضه.
با اين توضيحات حمله براي ما بسيار دشوار بود. خود پيچيدگي رودخانه كارون بحث زيادي دارد: فقدان آموزش و تجربه براي يگانهاي عبور كننده ما از رودخانه. بحث اين بود كه 4 تا 5 لشكر را عبور دهيم كه حداقل نياز به 6 تا 7 پل داشت درحاليكه تعداد پل ما 3 عدد بود. محدوديت در زمينه امكانات عبور و امكانات مهندسي و تأمين، هوشياري دشمن، نداشتن عارضه بين رودخانه تا جاده، همه اينها براي ما يك مشكل بود.
همچنين دشمن از مكان عمليات اطلاع داشت و ميدانست ما ميخواهيم در اين منطقه عمليات كنيم زيرا اين آخرين عمليات براي تصرف باقيمانده مناطق اشغالي در خوزستان بود.ما با بهترين درك و فهم، مانور عمليات را انجام داديم و ويژگيهاي عمليات ما؛ غافلگيري در تاكتيك، تهاجم به جناح دشمن و نقطهضعف دشمن از طريق عبور از كارون، شناسايي دقيق و برآورد صحيح از توان و استعداد دشمن و طرحريزي عالي بود.
عمليات ساعت 12/5 شب و در روز دهم ارديبهشت سال 61 با رمز يا علي بن ابيطالب آغاز شد.مرحله اول را ما بهسرعت عمل كرديم و رسيديم به جاده اهواز- خرمشهر و توانستيم بين 30 تا 35 كيلومتر از جاده را تصرف كنيم. شب دوم و شب سوم با يك تلاش فراوان توانستيم اهداف باقيمانده را تصرف كنيم.
مرحله دوم را 17 ارديبهشت آغاز كرديم و رسيديم به مرز، فرمانده يگانهاي قرارگاه فتح از طرف ارتش، شهيد نياكي بود و از طرف سپاه، من فرمانده بودم و يگانهاي تحت امر سپاه در قرارگاه فتح، شامل تيپ 25 كربلا به فرماندهي مرتضي قرباني بود و تيپ 8 نجف به فرماندهي شهيد احمد كاظمي و تيپ 14 امام حسين به فرماندهي شهيد حسين خرازي.
شهيد سيد مسعودمنفرد نياكي
در مرحله دوم با يك بحران عجيبي گرفتار شديم. دشمن، از جنوب، از همان منطقه شلمچه رو به شمال حمله كرد به قرارگاه نصر و بخش زيادي از منطقه قرارگاه نصر را تصرف كرد. همه فرماندهان قرارگاه كربلا و قرارگاه فتح جمع شديم در سنگر فرماندهي قرارگاه نصر و وقتيكه من خطر را احساس كردم بهسرعت خود را رساندم به نزد شهيد احمد كاظمي و در طول راه نيز مرتباً فرياد ميزديم توي بيسيم كه رو به جنوب آرايش بگيريد. چون آرايش يگانهاي قرارگاه فتح رو به غرب بود روي دژ مرز.
بههرحال وقتي رسيدم پيش احمد كاظمي، ايشان با سرعت دستور داد خاكريزي عمود بر مرز رو به جنوب بزنند و برادران جهاد سازندگي يك خاكريز عصا شكل زدند و احمد با بلندگو دستي فرياد ميزد و بچههاي تيپ را پشت خاكريز كشاند. يك برادر استوار ارتشي هم موشك تاوي داشت آورد به كمك. تانكهاي دشمن رسيدند به خاكريز ما و بچهها با آر.پي.جي و تاو حمله كردند و 10، 15 تانك زدند و دشمن از حركت ايستاد و قرارگاه نصر نيز شب و روز بعد منطقه را ترميم كرد و موضع ازدسترفته را پس گرفت.
مرحله سوم را ما با تأخير شروع كرديم و ما 13 روز مانديم و ميانديشيديم كه چه كاري انجام دهيم و بحران كشف راهكار داشتيم. آيا از حاشيه كارون برويم؟ آيا از دروازه خرمشهر وارد شهر بشويم؟ آيا مجدداً تاكتيك شلمچه را انجام دهيم؟در آخر به اين نتيجه رسيديم كه كل مانور را تمركز دهيم بين جاده و مرز و كمبود نيرو هم داشتيم. به قرارگاه فجر هم گفتيم شما يك قرارگاه كوچك درست كنيد. دو تيپ آمد از لشكر 77 و آمديم يك قرارگاه درست كرديم بين فتح و فجر و ديگر لشكر 92 با ما نبود. چون منطقه قرارگاه فتح در مرز را به او واگذار كرديم.
روز 2 خرداد حمله صورت گرفت و من از 10 صبح يادم است كه تماس گرفتيم با شهيد احمد كاظمي و به ما گفتند خرمشهر آزاد شد و به آقاي رضايي بگوييد و من رفتم پيش احمد كاظمي همان ساعت 10 صبح در خرمشهر و رفتيم داخل خانهها و ديديم دشمن از آنجا رفته است و گروه گروه در حال تسليم شدن هستند و ساعت 3/5 بعدازظهر اين پيروزي اعلام شد.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شهید حاج قاسم سلیمانی
- هیچ نظری یافت نشد
ارسال نظر به عنوان مهمان