سه شنبه, 16 خرداد 1402
شناسه خبر:6104

سردار شهید احمد كاظمي _ پيوستگي بر مدارِ نبرد

  • انداز قلم

19 دي‌ماه 1384، احمد كاظمي به آنچه سال‌ها آرزويش را داشت، رسيد و به درجه رفيع شهادت نائل آمد. زندگي و زمانه او بر مدار مجاهدت و مبارزه سامان يافت و نه تنها در جنگ، كه پيش و پس از آن، تن به روزمرگي نداد. احمد كاظمي كه نامش از درجه‌ها و ستاره‌هاي روي دوش‌اش عظمت بيشتري دارد، سال‌ها حسرت جاماندگي از هم‌رزمان شهيدش را با خود حمل كرد.

مقالات و تحلیل ها

وی در حالي كه عهده‌دار فرماندهي نيروي زميني سپاه بود، دچار سانحه هوايي شد و ايران يكي از زبده‌ترين فرماندهان نظامي خود را از دست داد.

با پايان دوران متوسطه در سال 1355 احمد كاظمي با تعدادي از دوستانش به فلسطين رفت. شرايط دشوار آن جبهه موجب شد تعدادي از دوستانش به ايران بازگردند اما احمد كاظمي سختي‌ها را تحمل كرد و شش ماه عليه اسرائيل در فلسطين مبارزه كرد.

انديشه نظامي او از همين دوران رفته رفته شكل مي‌گيرد و روحيه مبارزه در احمد بارور مي‌شود. با اين حال او با مشاهده فضاي غيرديني در مبارزه با اسرائيل از تداوم جنگيدن در آن‌جا صرف نظر كرد و به ايران بازگشت. بعدها به شهيد محمد منتظري گفته بود: دين در مبارزه فلسطيني‌ها كمرنگ است و تا روي اين مولفه كار نكنند، به لحاظ نظامي پيروز نخواهند شد.

بازگشت او به ايران مصادف با اوج‌گيري مبارزات مردمي عليه رژيم شاه مي‌شود. مامورين ساواك او را شناسايي مي‌كنند و طي چند ماهي كه در زندان ساواك بود تحت شديدترين شكنجه‌ها قرار مي‌گيرد كه آثار آن پس از آزادي نيز ادامه داشت. پس از پيروزي انقلاب مسئولين قضايي نجف‌آباد از احمد كاظمي مي‌خواهند شكنجه‌گران خود را معرفي كند تا آنها را محاكمه كنند. زير بار نمي‌رود و مي‌گويد: انقلاب آنها را تنبيه كرده است. احمد كاظمي در مبارزه، به دنبال منكوب كردن طرف مقابل نبود و بعدها در جنگ هم نشان داد كه پرورش و اعتلاي فرديت خود را مهم‌ترين دليل براي نبرد و جهاد مي‌داند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي مدت كوتاهي در سيستان و بلوچستان مقابل اشرار مبارزه مي‌كند و با ناآرامي‌هاي كردستان به غرب مي‌رود و در كوه‌هاي بلاخيز كردستان به جنگ و مقابله با ضدانقلاب مسلح مي‌پردازد تا از ناحيه پا مجروح و وادار به بازگشتن به نجف آباد شد. در همين دوران، عراق تهاجم سراسري به ايران را آغاز مي‌كند. احمد كاظمي با جمعي از دوستانش به جبهه آبادان مي‌رود و از فرمانده سپاه آبادان مي‌خواهد محوري براي جنگيدن به آنها بدهد.

ابتدا محلي در كنار رودخانه بهمنشير به او دادند تا از نفوذ اطلاعاتي عراق جلوگيري كنند، اما احمد زير بار نرفت. او به دنبال جبهه وسيع‌ و دشوار براي مقابله با ارتش عراق بود و بدين‌ترتيب در جبهه فياضيه رخ‌ در رخ ارتش مجهز عراق ايستاد و جنگيد. حضور احمد كاظمي و نيروهاي او در جبهه فياضيه آبادان در سال آغازين جنگ، دو ثمره سرنوشت‌ساز به همراه داشت: جلوگيري از سقوط آبادان و شكل‌گيري تيپ (و بعدها لشكر) 8 نجف اشرف كه به تعبير سردار قاسم سليماني: شاه كليد قفل‌هاي جنگ بود.(1)

احمد كاظمي و نيروهاي تحت امر او در دو عمليات ثامن الائمه و طريق القدس، تبديل به تيپ شدند و تجارب ارزشمند در صحنه نبرد كسب كردند. همچنين و در همين دو عمليات غنائمي نصيب تيپ نجف شد كه احمد كاظمي با سرسختي خاصي كه به آن شهره بود، آنها را حفظ كرد تا بعدها لشكر نجف از همين مسير تبديل به لشكري زرهي و مكانيزه شود. اوج تجربه‌هاي نظامي و مبارزاتي احمد كاظمي در عمليات فتح المبين رخ داد كه او فرصت جنگيدن در كنار مهدي باكري را پيدا كرد: ذليجان كوهي به قطر هشت تا ده كيلومتر در منطقه عمومي غرب كرخه بود. در عمليات سرنوشت‌ساز فتح‌المبين محور جنوبي كه اين كوه در آن قرار داشت، به احمد كاظمي و مهدي باكري سپرده شده بود.

آنها، در ارتفاعات ميشداغ و محور رقابيه در اين منطقه مستقر بودند و در اين ميان وجود كوه ذليجان در كنار تپه‌هاي رملي از مناسبات طبيعي منطقه به حساب مي‌آمد، نشستند، فكر كردند، و تصميمي گرفتند كه كمابيش مي‌توان تمام نبرد هشت ساله ما با عراق را به طوري نمادگرايانه در اين تصميم و عزمي كه براي به ثمر نشستن آن بود خلاصه كرد: مهدي باكري به احمد كاظمي مي‌گويد: بايد ذليجان را بشكافيم!

وقتي آثار مبارك اين كار عظيم در پيشبرد سريع اهداف عمليات فتح المبين و آزادسازي بخش وسيعي از مناطق اشغال‌شده منطقه غرب شوش و انديمشك بر فرماندهان عمليات هويدا شد، ابزار كار را فراهم كردند تا مهدي و احمد به خواست خود برسند و بتوانند از آن معبر شكافته شده رزمندگان را به پشت رقابيه و نيروهاي دشمن برسانند. با شروع عمليات و از ميان ذليجان، مهدي باكري با دو گردان پياده و يك گردان مكانيكي و با طي بيست كيلومتر مسير بلاخيز، توانست از تنگه رقابيه عبور كند و دشمن را به محاصره در بياورد.

فرمانده تيپ 91 پياده ارتش عراق؛ سرهنگ نزار؛ همراه با تمام نيروهايش به اسارت در آمدند. سردار غلامعلي رشيد در اين باره مي گويد: سرهنگ نزار هنوز هم بر اين باور است كه احمد با هلي كوپتر پشت يگان او نيرو پياده كرده بود! (2)

گام بعدي، عمليات بيت‌المقدس بود. شهيد احمد كاظمي در اين عمليات هم با مانوري پيچيده و دشوار دشمن را دور مي‌زند و از پهلو كمر ارتش عراق را مي‌شكند. احمد كاظمي دوشادوش حسين خرازي فاتحين خرمشهر بودند.

صداي بي‌سيم احمدكاظمي كه خطاب به غلامعلي رشيد فرمانده قرارگاه قدس فرياد مي‌زند: به محسن بگو ما توي شهريم و پنج شش هزار نفر اومدن پناهنده شدن، ما تو شهريم، ما داريم اونا رو تخليه ميكنيم، خداوند خرمشهر رو آزادش كرد از آواهاي فراموش‌‎ناشدني تاريخ اين سرزمين است. تا وقتي كه احمد كاظمي زنده بود، هيچ كس از او نشنيد كه سخني از فتوحات لشكرش در آزادسازي خرمشهر به زبان بياورد.

او و حسين خرازي فاتحين بي‌ادعاي خرمشهر؛ نگين ايران بودند و در 19 دي ماه 1384، احمد كاظمي هم به حسين خرازي پيوست و حالا فقط قضاوت تاريخ و نسل‌هاي بعد مانده براي آن‌ها كه همه چيز را گذاشتند و هيچ براي خود برنداشتند.

درخشش احمد كاظمي در جنگ بعد از آزادي خرمشهر در عمليات‌هاي خيبر، بدر، والفجر هشت، كربلاي 5 و والفجر10 ادامه پيدا كرد. حتي در عمليات‌هايي كه با عدم‌الفتح روبرو مي‌شد همچون رمضان، احمدكاظمي تا آنجا كه مي‌توانست پيش مي‌رفت و به تعبير سردار رحيم صفوي: احمد هيچ‌گاه شكست نخورد.

در سازوكار ارتش‌هاي كلاسيك، ابتدا يك يگان از حيث نيرو، ادوات و تسليحات تجهيز مي‌شود و بعد براي آن فرماندهي انتخاب مي‌شود. اما لشكر 8 نجف اشرف، كه نوك پيكان سپاه براي نبرد بود، از ابتداي شكل‌گيري و زماني كه 50 نفر نيرو داشت تحت فرماندهي احمد قرار داشت و اين تا پايان جنگ تداوم داشت.

پس از جنگ، احمد كاظمي مبارزه را كنار نگذاشت. فرماندهي قرارگاه حمزه در غرب را پذيرفت و يك بار براي هميشه امنيت را به كردستان بازگرداند. شرح فعاليت نظامي او در كردستان نيازمند مجالي گسترده است. سپس فرماندهي نيروي هوايي را پذيرفت و از آنجا كه جنس جنگ‌هاي آينده را پيش‌بيني مي‌كرد به طور جدي به توسعه يگان‌هاي موشكي سپاه مشغول شد. در زمان فرماندهي احمد كاظمي بر نيروي هوايي سپاه بود كه وزارت دفاع (علي شمخاني) با همكاري و حمايت او،  برد موشك‌هاي ايران را توسعه داد و قدرت بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران  افزايش يافت و امروز ثمرات مبارك آن پيش روي ماست.

نوشتن از احمد كاظمي كه عصاره توانمندي‌ها و نوآوري‌هايي است كه حماسه دفاع در برابر عراق را رقم زد در مجالي كوتاه بسيار دشوار است. شايد تنها فهرست كردن اقدامات و خدمات او به اين سرزمين، باعث شود كه ضرورت انجام پژوهش‌ها و تحقيقاتي جدي پيرامون او احساس شود.

احمد كاظمي از 17 سالگي كه راهي فلسطين شد و تا 47 سالگي كه اطراف اروميه با جمعي از همراهان‌اش دچار سانحه هوايي شد، مشتاقانه مبارزه كرد و در جستجوي شهادت بود تا به آن رسيد: مرگ اگر مرد است ، گو نزدِ من آي/ تا در آغوشش بگيرم تنگ‌تنگ.

1- قاسم سليماني در اين باره مي‌گويد: وقتي به لشكر 8 نجف نگاه مي كنيم هيچ چيز در ذهن ما غير از احمد نمي آيد. اين خيلي هنر بود كه يك فرد بيايد از درون يك شهرستان لشكري درست كند كه آن لشكر با لشكرهايي كه عقبه هاي طولاني داشتند با امكانات وسيع خصوصا در كادر، نه تنها برابري مي كند بلكه شاه‌كليد جنگ بشود. (شهيد احمد كاظمي؛ مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس، صفحه 40)
 
2- غلامعلي رشيد- نگين ايران شماره 16 صفحه.

 

 

منبع:

1. مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس

2. پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شهید حاج قاسم سلیمانی

ارسال نظر به عنوان مهمان

  • هیچ نظری یافت نشد