چهارشنبه, 10 خرداد 1402
شناسه خبر:1236

خاطرات هیرش باوفا

  • انداز قلم
خاطره

اینجانب هیرش با وفا فرزند حسین باوفا که در سال 62 در شهرستان سردشت به دنیا آمده ام و دارای 2 برادر و 3 خواهر می باشم . پدرم در موقع بدنیا آمدن من شغل آزاد داشت . در روز 7 تیر 1366 بود که براثر بمباران شیمیایی هواپیما های رژیم جنایتکار بعثی عراق شیمیایی شده و بعد از مجروح شدن من و پدرم و برادرم که هر سه تای ما شیمیایی  شده بودیم. من را به محل مداوای افراد مجروح که در سالن تربیت بدنی سردشت قرار داشت بردند و بعد از مداوای سرپائی که برروی من انجام دادند. چون  متوجه گردیدند وضعیتم خیلی وخیم است مرا ابتدا به بانه و بعد به تبریز و از آنجا به تهران بردند و در بیمارستان ابوعلی بستری کردند و من را مدتی در آنجا بستری کردند و چند نفر هم که با ما به تهران اعزام شده بودن جان به جان آفرین تسلیم کردند. بعد از آن من کم کم به دوران مدرسه رسیدم و در رسم را تا اول دبیرستان ادامه دادم ولی اثراتی که این گاز خردل بر اعصاب من گذاشته بود مانع از این بود که من بتوانم درس هایم را بخوانم و به ناچار در سال اول دبیرستان ترک تحصیل کردم. من برای در آوردن خرجی خودم دست به کار شدم و در سن 17 سالگی به شغل شاگرد اتوبوس پرداختم و از این راه توانستم خرجی خودم را به زحمت بدست آورم . من در سن 25 سالگی ازدواج کردم و در حال حاضر از جراحات ناشی از بمباهای شیمیایی به شدتن رنج می برم و باعث شده که زندگی خیلی سختی داشته باشم.

 

 

منبع: باغ موزه انقلاب اسلامی ودفاع مقدس

ارسال نظر به عنوان مهمان

  • هیچ نظری یافت نشد