سه شنبه, 09 خرداد 1402
شناسه خبر:1330

روزه داری در گرمای جنگ

  • انداز قلم
رزمندگان-خاطره

اوایل خرداد ماه سال ۶۳ مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان ما در تیپ آموزشی ۲۰ رمضان مسئولیت نیروهای اعزامی به منطقه را بر عهده داشتیم و در اردوگاهی نزدیک به پادگان دوکوهه در جاده اندیمشک مستقر بودیم.با نزدیک شدن ماه رمضان بچه‌ها در تب و تاب این بودند که بدونن براشون ممکن هست روزه بگیرند یا نه از یه طرف دلمون می‌خواست روزه بگیریم از طرف دیگه به دلیل جابجایی های مدام طبعاً روزه هامون باطل می‌شد.چند نفری جمع شدیم رفتیم سراغ روحانی اردوگاه گفت : اگر بتونین قصد ده روز کنین میتونین روزه بگیرین با فرمانده تیپ مشورت کردیم گفت : بعیده که به این زودی‌ها تغییر موقعیت بدیم به بچه‌ها اعلام کردیم که هر کس بخواد و براش سخت نیست میتونه روزه بگیره. تقریباً تمام بچه‌ها روزه گرفتن. اما جالب بود که جوونترها اشتیاق بیشتری داشتن و بیشتر هم از خودشون استقامت نشون میدادن.

با نزدیک شدن ماه رمضان بچه‌ها در تب و تاب این بودند که بدونن براشون ممکن هست روزه بگیرند یا نه از یه طرف دلمون می‌خواست روزه بگیریم از طرف دیگه به دلیل جابجایی های مدام طبعاً روزه هامون باطل می‌شد.
روزه داری گرمای سوزان خرداد ماه خوزستان و فعالیت‌های زیاد روزانه، با توجه به اینکه نیروها تحت آموزش نظامی بودن واقعاً طاقت فرسا بود. هر روز صبح بعد از خوردن سحری و اقامه نماز جماعت برنامه صبحگاه و بعد هم آموزش‌های سخت نظامی شروع می‌شد و تا ظهر ادامه داشت. بعد از نماز ظهر بچه‌ها ۲ ساعتی می‌رفتند تو چادرهاشون و استراحت می‌کردند گرمای هوا باعث می‌شد داخل چادر شبیه سونا بشه. بچه‌ها یه سطل آب میذاشتن وسط چادر و دراز می کشیدن دورش و چفیه هاشونو تو سطل خیس می کردن و چفیه رو می کشیدن رو بدنشون تا کمی خنک بشن.
اون ماه رمضان با همه‌ی سختیهاش گذشت و حالا فقط حسرت آن روزهای سخت اما با صفا به دلمون مونده!

 

 

منبع: باغ موزه انقلاب اسلامی ودفاع مقدس

ارسال نظر به عنوان مهمان

  • هیچ نظری یافت نشد