پنج شنبه, 11 خرداد 1402
شناسه خبر:1413

نقش و نگار جنگ بر دیوار‌های خرمشهر

  • انداز قلم
نقاشی و گرافیک

روایت هنرشناس فرانسوی از آثار ناصر پلنگی در زمینه دفاع مقدس
 
نقش و نگار جنگ بر دیوار‌های خرمشهر


آلیس بمباردیه هنرشناس و ایران‌شناس فرانسوی در مقاله‌ای تحقیقی که در سال 2012 به چاپ رسیده آثار ناصر پلنگی در مسجد جامع خرمشهر را مورد بررسی قرار داده است.
محبوبیت این آثار در بین مردم و بازدید از آنها به‌عنوان بخشی از برنامه کاروان راهیان نور از جمله مواردی است که بمباردیه را به بررسی دقیق این آثار ترغیب
کرده است:
ورود ارتش عراق به شهر مرزی خرمشهر واقع در خاک ایران در بیست‌ودوم سپتامبر سال 1980 موجب درگرفتن جنگی هشت‌ساله میان 2 کشور شد. ساکنان این شهر تا رسیدن نیروهای ارتش ایران، هفت‌روز در برابر ارتش عراق، به ویژه در پل این شهر، مقاومت کردند. این شهر تنها قسمتی از خاک ایران بود که برای یک سال‌ونیم تحت‌اشغال عراق باقی ماند. از این‌رو خرمشهر به شهر شهیدان در ذهن اکثر ایرانیان شهره است.
امروزه با گذشت بیست‌سال از پایان جنگ هشت‌ساله این شهر بازسازی شده است. با این
وجود، دیوارهای مسجد جامع خرمشهر که ساخت آن به سال‌های دهه 1870 بازمی‌گردد، همچنان میزبان نقاشی‌هایی است که صحنه‌هایی از این دوران را به تصویر کشیده است. این مسجد در نخستین روزهای جنگ، به مدت 35 روز ستاد نیروهای مردمی خرمشهر و پس از آزادی مجدد این شهر محل اصلی جشن مبارزین ایرانی بود.
بنابراین خود این مسجد هم به نمادی از مقاومت برای ایرانی‌ها تبدیل شده است. حتی آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر عالی ایران نیز در سال 1996 همزمان با اتمام عملیات بازسازی این مسجد در آن حضور یافت. اما بر دیوار ورودی مسجد فوق نقاشی‌هایی اثر ناصر پلنگی (متولد 1957 در همدان که آن‌زمان جوانی بیست‌وسه ساله بود) نقش بسته است که پس از آزادی این شهر (در 24 ماه مه 1982) آن‌ها را به یاد مبارزینی که می‌شناخته کشیده شده است.
پلنگی گرچه مستقیماً در جنگ شرکت نداشت، با سربازان گفت‌وگو کرده و پرتره آنها را به تصویر درآورده است. وی این نقاشی‌ها را با استفاده از رنگ خودرو که در آن زمان با آمبولانس از اهواز آورده شده بود، خلق کرده است. آثار مزبور، علاوه بر ذهن بسیاری از ایرانیان، جایگاه مهمی را در جنبش هنری و سیاسی «نقاشی‌های دفاع‌مقدس» که در دهه 80 میلادی در ایران ایجاد شد کسب کرده است.
 تعداد فزاینده بازدیدکنندگان از دیدن این آثار تاکنون پشیمان نشده‌اند و در سال 2007 موزه این شهر اتاقی را به اصل و ترکیب این آثار اختصاص داد. همچنین، در همین سال فیلمی درباره این نقاشی‌ها و خالق آن ساخته شد. چرا این دیوارنگارها وارد آگاهی جمعی ایرانی‌ها شده است؟ این تحقیق به دنبال این پرسش و فهم معنای این نقاشی‌ها درباره جنگ - از طریق حالت تصویرگری، مضامین و بازتاب آن در ایران امروز- تحلیل خود را بر نقاشی‌های سه‌گانه «اتو دیس» نقاش آلمانی از جنگ (پس از جنگ‌جهانی اول و در بین سال‌های 1929 تا 1932) بنا کرده است.
در تحقیق حاضر نشان می‌دهد که با گذشت سی‌سال از خلق این نقاشی‌ها، مسجد خرمشهر به واسطی تصویری برای بازدیدکنندگان از مناطق جنگی تبدیل شده است. این گرایش ایرانی‌ها به نقاشی دفاع‌مقدس شامل جنبش هنری «هنر انقلاب» نیز می‌شود. این جنبش با شکل‌گیری مرکز حوزه هنر و اندیشه اسلامی که هدف از آن آوردن هنر به میان مردم و ایجاد رابطه نزدیک با عموم جامعه بود، شکل گرفت و بعداً در ادامه جنگ هشت‌ساله ایران-عراق رشد و بسط پیدا کرد.
بسیاری از ایرانیان در روزهای آغازین سال نو در قالب کاروان نور با علاقه برای دیدن این نقاشی‌ها به خرمشهر سفر کرده و نماز خود را در مسجد جامع به‌جا می‌آورند. دلیل جذابیت این نقاشی‌ها ناشی از بر دیوار نقش بستن آنها ست؛ به‌طوریکه هنرمند می‌تواند ازطریق آن با تعداد زیادی از مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. هم زنان و هم مردان در ورودی مسجد می‌توانند نقاشی‌ها را ببینند.
همچنین این تصاویر حاکی از مقاومت ایرانی‌هاست و تداعی‌گر حال و هوای روزهای جنگ و شهدای این کشور است. علاوه براین، خود هنرمند در فضای جنگ حضور داشته و در جریان مقاومت و آزادی خرمشهر بوده است. حالت روایت‌گر این تصاویر نیز بیننده را بیش از پیش تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. به عنوان آخرین مورد می‌توان به فضای روحانی خود مسجد که خود افزایش‌گر احساسات مذهبی است، اشاره کرد.
بیننده با ورود به مسجد با عبور از این پنج نقاشی با سفر درونی شهید همراه می‌شود که نهایتاً در آن روح شهید به خدا می‌پیوندد. دلیل محبوبیت نقاشی‌های پلنگی در مسجد جامع خرمشهر به دلیل همگرایی میان نقاشی‌های او و آگاهی جمعی ایرانی‌هاست. این همگرایی میان این آثار و مخاطبان در 2 سطح وجود دارد: سیر تکامل نقاشی ایرانی و احساسی اکه این نقاشی‌ها به مخاطب منتقل می‌کند.
با این همه نکته بنیادین این است که نقاشی‌های دفاع‌مقدس در ایران با وجود اتمام جنگ هنوز به حیات خود ادامه می‌دهد و نتیجتاً باید آن را به عنوان بخشی از تاریخ هنر در ایران به شمار آورد. جنگ باعث شد تا هنر ایرانی از فرصت ارتباط دوباره با حال‌حاضر بهره‌مند شود. ناصر پلنگی با افزودن ابعاد سیاسی-مذهبی به کارهای خود، رزمندگان را به واسطه ایمان و از جان گذشتگی‌شان به خدا نزدیک‌تر ساخته است. در این نقاشی‌ها واقعیت، خیال و نمادها بهم آمیخته شده است. آثار وی شهادت و ایثار را در ارتباط با ناسیونالیسم و مذهب شیعه ایرانی ارج می‌نهد.
همچنین به‌نظر می‌رسد این نقاشی‌ها از تصوف ایرانی نیز متأثر باشد در جایی که آن نیز راه یکی شدن با خدا را می‌پیماید. به هر روی جنبه ایده‌آل جنگ که در آثار وی به تصویر کشیده شده تا حدی به دلیل آن است که خود وی نیز از نزدیک شاهد این جنگ بوده است. نیروهای عراقی در این بخش از آثار وی به‌طور کلی دیده نمی‌شود که احتمالاً با این قصد صورت گرفته که نشان دهد این جنگ تنها برای به‌آزمایش گذاشتن ایمان و تقوای رزمندگان است.
تصویر سربازی که شهیدشده و یا منتظر شهادت است شخصیت اصلی سه بخش از پنج‌بخش نقاشی‌های پلنگی در مسجدجامع خرمشهر است که به‌عنوان قهرمان و الگو ترسیم شده که الهام‌بخش تقدس و ایمان مذهبی است. با این‌حال حتی در این نقاشی‌ها جنگ به‌طور غیرمستقیم مورد اشاره قرار گرفته است و ترس و وحشتی از آن به چشم می‌خورد. مرگ تنها به شکل خواب به نمایش درآمده و به عنوان پرواز روحی تولد دوباره در زندگی پس از مرگ یا «زندگی واقعی» مشخص شده است.
همچنین ناصر پلنگی، نقاش معاصر که زمانی شاگرد اول دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بوده زمانی در  ارتباط با خلق این آثار گفته است:
داستان نقاشی دیواری مسجد جامع خرمشهر این گونه شروع شد كه من 2 سال با بچه‌های جنوب مثل شهید مرادی، رضا موسوی و 120 نفری که رفتند، زندگی کردم. آن موقع دانشجوی سال دوم دانشكده هنرهای زیبا بودم. خرمشهر اشغال بود و آن ارزشها و عرفان و عشقی که در آنان دیدم، موجب شد که قلم به دست بگیرم. چون در روحیه من نبود که اسلحه به دست گیرم و قلم ابزاری بود که توانستم با آن از حالات اینها حرف بزنم و فکر می‌کردم که الان زمان نشستن در دانشگاه‌ها و سرگرم ونوس و طبیعت بیجان شدن، نیست. الان، زمانی است که جنازه‌ها روی دوش ملت است و مادرها دارند خون گریه می‌کنند و نقاش اگر تقلید از گذشته را در آتلیه تکرار کند، پایبند نیست. البته هیچ کس را نمی‌توان به قضاوت گرفت. هر کس اعتقادها و سلایق خودش را دارد. ولی من در آن موقعیت احساسم این بود که باید بروم و شاهد باشم و کم‌کم هر چه جلوتر می‌روی می‌بینی که این شهود به برخی باورها تبدیل می‌شود و باورها برای شما وظیفه می‌آورد.
 نتیجه 2 سال اقامت دائمی ‌در کنار این عزیزان که تک‌تکشان جلوی چشم ما به خاک سپرده شدند، چهار، پنج هزار طراحی از صحنه‌ها، شاهد و ناظر به ارزشهای نسلی بود که فکر می‌کنم گلهای معرفت عشق و ایمان و باور و صداقت و غیرت بودند و این دوره بهترین فصل عمر من است که درسهای زیادی آموختم و شرمنده ماندم از زنده بودنم، ولی خوشحالم از این که وظیفه‌ای بر دوش دارم. در همان دوران بود که هزار بار تلاش کردم تا لبخند رضا موسوی را در آخرین لحظه‌ای که داشت می‌رفت تا شناسایی کند، طراحی کنم ولی نتوانستم.
 لبخند یک دانشجوی دانشگاه تهران را که دارد فرماندهی می‌کند تا عراق را از خاک ایران بیرون کند. این دانشجو، پیش از آن که بچه‌های مردم را ببرد، خودش می‌رفت و هنوز هم بهت‌زده آن لبخند رازآمیز، غریبانه و عارفانه در آن بیابان‌ها هستم. این لبخند همچنان هم ادامه دارد و این طور نیست که شما حقیقتی را دیدار کنید و او رهایتان کند. این نقاشی هم عهدی بود که من با آنان بسته بودم. در آخرین نبردی که شب عملیات بیت‌المقدس بود، قرار می‌گذاشتیم که اگر هر کدام زنده ماندیم چه کارهایی انجام دهیم. یکی از بچه‌ها به نام جمشید برون، گفت که من از مناره مسجد اذان می‌گویم و صدای بسیار زیبایی داشت.
من هم گفتم من نقش می‌زنم بر در و دیوار شهر و خاطرات را زنده نگه می‌دارم. شهر که داشت آباد می‌شد، به آنجا رفتم. پولی هم نداشتم چون دانشجو بودم. و یکی از بچه‌هایی که یک پایش را از دست داده بود، 11 هزار تومان به من داد و ما رنگ اتومبیل خریدیم و شروع کردم به نقاشی و با وضو قلم می‌زدم.
وقتی شب قبل با آن عزیزان غذا خوردی و گپ زدی و فردا شاهد به خاک افتادن آنانی، دیگر نمی‌توانی بدون وضو قلم بزنی. آن کار پنج، شش ماه طول کشید و 45 متر دیوار با آن رنگها کار شد. من شبها در مسجد می‌خوابیدم و همزمان طراحی هم می‌کردم. شبها یکه و تنها از شهری که بازار و سینماها و بانکهای آن همه دستخوش باد و طوفان بودند طراحی می‌کردم و بعد با کوله‌باری از خاطرات و گوناگونی طراحی‌هایی که گوشه خانه من است و هنوز هم به چاپ نرسیده بازگشتم.
برکتی که ازآن دوران به وجود آمد، این بود که پس از آن هزاران نفر به آن مسجد رفتند و در کنار آن نقاشی‌ها عکس گرفتند و با آن احساس رابطه کردند. به زیارت و دیدار مسجد می‌رفتند و تنها چیزی که نشان از خاطره ای بود آن نقشها بود. بنابر این آن نقاشی در آلبوم خانوادگی تمام کسانی که به آنجا می‌رفتند، حضور دارد. البته این را من ناشی از توانمندی خودم در عرصه تجسمی‌ نمی‌دانم.
 
ترجمه و تلخیص: سیروس ذوالفقاری

 

 

منبع:

1. صبح نو

2. باغ موزه انقلاب اسلامی ودفاع مقدس

ارسال نظر به عنوان مهمان

  • هیچ نظری یافت نشد