سه شنبه, 08 فروردين 1402
شناسه خبر:1429

مجنون نینوا

  • انداز قلم
سینما و تلویزیون

 مروري بر آثار زنده يادرسول ملاقلي پور

ملاقليپور در سال 1334 در محله امامزاده حسن در جنوب تهران متولد شد. با شروعمبارزات انقلابي، به جمع مبارزان پيوست. او در اين دوره با عكاسي آماتور،فعاليت هنري اش را آغاز كرد. پس از آن به حوزه هنري پيوست و در آنجا دركنار افرادي چون محسن مخملباف فعاليتهاي هنري اش را ادامه داد. وي از همانابتداي پيوستنش به حوزه هنري، به فيلمسازي علاقه مند بود و پس از آن كهنتوانست مجوز لازم را براي فيلمبرداري در جبهه هاي جنگ كسب كند، به تنهاييعازم جنگ شد و در آنجا به فيملبرداري مستند پرداخت. دوران هشت ساله جنگتحميلي مصادف بود با ادامه فعاليتهاي هنري ملاقلي پور. وي در اين دورانفيلمهاي مستند متعددي از عمليات مختلف جنگي تهيه كرد و موفق شد به خاطرساخت فيلم كوتاه «شاه كوچك» كه با دوربين 16 ميلي متري تهيه شده بود، جايزهبهترين فيلم جشنواره وحدت را دريافت كند.

ويدر طول دوران فعاليت هنري خود 15 فيلم بلند را كارگرداني كرد كه نوشتنفيلمنامه هاي تمام اين فيلمها را خود برعهده داشت. ملاقلي پور كارگرداني رانه در محيط آكادميك بلكه در متن سينماي ايران و پس از انقلاب اسلامي و دردوران جنگ آموخت و دست به تجربه هاي متفاوت زد. در كارنامه سينمايي ملاقليپور شاهد تجربياتي متنوع هستيم. مثلاً «مجنون» روانشناسانه است يا«پناهنده» ساختاري ماجراجويانه دارد. همچنين «هيوا»و«سفربه چزابه» مايه هايسوررئاليستي دارند و البته در تمامي اين آثار، جنگ و نقد اجتماعي دستمايههاي ثابتي است؛ چيزهايي كه مورد علاقه اوست.

ملاقلي پور با ساخت فيلم «نينوا» در سال 1362 سينماي حرفه اي را تجربه كرد. اين فيلم با استفاده از دوربين 16 ميلي متري ساخته شد و قصه بر اساسمشاهدات خود ملاقلي پور بود. در اصل، او نوعي مستند ـ داستاني ارائه كرد كهبه واقعيت هاي دفاع مقدس وفادار بود.

در اين فيلم رزمنده نوجواني به نام ابوالفضل مأمور مي شود تا مجروحي را بهپشت جبهه برساند. او در مسير خود با غلام حسين ـ كه راننده لودر بوده و درجبهه بر اثر تركش انفجار نابينا شده است ـ آشنا مي شود. غلام حسين همسر وفرزندش را در روزهاي انقلاب از دست داده است. آنها در بين راه با عده ايسرباز عراقي درگير مي شوند. ابوالفضل از ناحيه پا به شدت مجروح مي شود وغلام حسين او را به دوش مي كشد. آن ها مجدداً با گروهي ديگر از نيروهايدشمن، كه قصد حمله دارند، درگير مي شوند و تا رسيدن نيروهاي خودي دشمن رااز پيشروي باز مي دارند.

ملاقلي پور دو سال بعد فيلم «بلمي به سوي ساحل» را ساخت. اين فيلم نوعيتجربه براي استفاده از جلوه هاي ويژه تصويري است. هر چند در اين زمينه باتوجه به امكانات محدود زمانه ساخت موفقيت چنداني به دست نياورد. اين فيلمنامزد دريافت جايزه بهترين فيلم از جشنواره هاي فجر، دفاع مقدس و باكو دركشور آذربايجان شد.

در اين فيلم كه حوادث آن در اواخر مهر ماه 59 رخ مي دهد، هنگامي كه خرمشهردر خطر سقوط قرار دارد، يك گردان از پاسداران به فرماندهي مرتضي براي كمكبه رزمندگان اين شهر از تهران حركت مي كند و چون جاده هاي آن حوالي در دستعراقي هاست، آنان بايد از بندر ماهشهر به وسيله هليكوپتر خود را به خرمشهربرسانند. اما كوشش مرتضي براي در اختيار گرفتن هليكوپتر ناكام مي ماند وگردانش را با يك لنچ از طريق خليج فارس به خرمشهر مي رساند. آن هم يك روزپس از سقوط خرمشهر. طي نقشه اي، مرتضي و دو تن از بازماندگان رزمنده درخرمشهر، شبانه به كمك يك بلم از كارون مي گذرند و به مواضع دشمن نفوذ ميكنند تا با تهيه نقشه از استحكامات عراقي ها در خرمشهر آمادگي اطلاعاتيلازم براي ضربه زدن به آنها به دست آيد. از كارون مي گذرند. طي چند روزاقامت در خرمشهر، در حالي كه لباس عراقي ها را پوشيده اند، اطلاعات لازم رابه دست مي آورند. اما چون عراقي ها از وجود آنها با خبر مي شوند، ناچارباز مي گردند و شب هنگام، بر اثر درگيري با عراقي ها همراهان مرتضي بهشهادت مي رسند و مرتضي آنان را به وسيله همان بلم به آن سوي كارون ميرساند.

ملاقلي پور توجه زيادي به جذابيتهاي تصويري داشت. او همواره در آثارش توجهخاصي به جذب مخاطب در كنار ارائه مضمون نشان مي داد. همين مسأله نيز باعثشد در هر اثر نسبت به فيلم قبلي خود توجه بيشتري به جلوه هاي ويژه،فيلمبرداري و ساير عوامل جذابيت ساز نشان بدهد كه البته اين به معنايموفقيت در جذب تماشاگر تلقي نمي شود.

در سال 65 «پرواز در شب» را ساخت كه تجربه خوبي در عرصه دفاع مقدس و بهكارگيري جلوه هاي ويژه محسوب مي شد. اين فيلم در پنجمين جشنواره فيلم فجرسيمرغ بلورين بهترين فيلم و بهترين جلوه هاي ويژه را دريافت كرد و نامزددريافت سيمرغ بهترين فيلمنامه و موسيقي متن شد.

در اين فيلم يك گردان نيروهاي ايران در محاصره ارتش دشمن قرار مي گيرد وارتباط آن با قرارگاه مركزي قطع مي شود. چهار نفر از رزمندگان گردانمأموريت پيدا مي كنند تا براي درخواست كمك خود را به قرارگاه برسانند. ازآن ميان سه تن كشته مي شوند و كيانفر خود را به قرارگاه مي رساند. فرماندهگردان نيز براي تهيه آب آشاميدني براي سربازان زخمي محاصره دشمن را ميشكند، اما كشته مي شود. قواي كمكي سر مي رسد و پس از مقابله با دشمن بقيهافراد گردان را نجات مي دهد.

فرج الله سلحشور، جعفر دهقان و سيد جواد هاشمي از جمله بازيگران اين فيلم هستند.

فيلم سينمايي «افق» دو سال بعد در سال 65 ساخته شد. «افق» از هفتمينجشنواره فيلم فجر نامزد دريافت جايزه بهترين جلوه هاي ويژه فيلمبرداري وصداگذاري شد و جايزه برتر برگزيده سومين جشنواره فيلم دفاع مقدس را به دستآورد. اين فيلم همچنين موفق به حضور در جشنواره هاي بين المللي فيلم كلكته(هند) و داكا (بنگلادش) شد.

در روايت اين فيلم گروهي از غواصان بسيج و سپاه پاسداران براي انهدام سكويالاميه تجهيز مي شوند. رزمنده اي به نام نصرت به تنهايي به مأموريت شناساييو عكسبرداري از اسكله مي رود. همرزم او، احمد، كه مي داند نصرت بيمار استبه دنبال او روان مي شود. آنها به محاصره دشمن در مي آيند. احمد مي كوشد تاراه فرار نصرت را هموار كند اما دستگير و كشته مي شود. با اطلاعاتي كهنصرت در اختيار رزمندگان قرار مي دهد، اسكله الاميه منهدم مي شود.

ملاقلي پور درسال 1369 فيلم سينمايي «مجنون» را ساخت كه اثري اجتماعي بود.

در اين فيلم ناصر، جواني است كه قصد دارد با دختر مورد علاقه اش رعناازدواج كند ولي پدر رعنا به خاطر بيماري ناصر با اين ازدواج مخالف است. ناصر كه قادر نيست پول معالجه اش را تهيه كند، درصدد بر مي آيد در يكبمبگذاري شركت كند. ولي در آخرين لحظات كه از اين فكر منصرف شده است، موردتعقيب قرار مي گيرد و...

مسعود كرامتي و بهزاد بهزاد پور از جمله بازيگران اين فيلم هستند.

«خسوف» سال 71 ساخته شد، اثري اجتماعي درباره فعاليت گسترده قاچاقچيان كهبا حضور پليس ناكام مي مانند. خسرو چند قاچاقچي اشياي عتيقه را با وانت بهگورستان مي برد تا آنها جسد موميايي شده زني را از گور درآورند. خسرو درمسافرخانه اي با سارا بر خورد مي كند كه به جسد شباهت دارد. سارا از خسرومي خواهد كه او را در يافتن شوهرش كمك كند. شوهر سارا قرار است شب هنگام بهمسافرخانه بيايد، اما صاحب مسافرخانه مانع ماندن زن در آنجا است. خسرو باسارا به كاروانسراي قاچاقچي ها مي رود، اما كسي را در آنجا نمي يابد. درمسافرخانه نادر، برادر سارا، و پسر عمويش فريبرز كه به سارا علاقه مند است وعمويش فتاح به انتظار سارا نشسته اند. فريبرز و نادر با خسرو گلاويز ميشوند. اما با دخالت مردم سارا و خسرو مي گريزند و به خانه پيرزني پناه ميبرند. فريبرز و نادر به كمك پليس به خانه پيرزن وارد مي شوند و سارا را باخود مي برند. اما سارا از دست آنها مي گريزد و از خسرو مي خواهد تا او رابه گورستاني در خارج شهر برساند. نادر و فريبرز و فتاح آن دو را تعقيب ميكنند و با يافتن شناسنامه سارا در مي يابند كه موضوع ازدواج او صحت دارد. اتومبيل آنها با وانت خسرو تصادف مي كند و وانت از جاده منحرف مي شود. درگورستان نادر اعتراف مي كند كه شوهر سارا را به قتل رسانده و همان جا دفنكرده است. فريبرز خود را از معركه كنار مي كشد و با آتش سيگار او اتومبيلفتاح در آتش مي سوزد. سارا و خسرو از محل حادثه دور مي شوند.

 «پناهنده» يك سال بعد ساخته شد.در اين فيلم «بنفشه»و«سعيد» زن و شوهريهستند كه ده سال در خارج از كشور عضو گروه هاي مخالف بوده اند و به رغممخالفت مافوقشان (معروف به زاپاتا) به ايران فرار مي كنند. آنها فكر ميكنندكه زاپاتا كشته شده است، درحالي كه او براي كشتن و يا باز گرداندن آنهابه ايران آمد است. سعيد و بنفشه به طور اتفاقي با «علي» يك بسيجي كهنه كارو راسخ آشنا مي شوند و در خانه او پنهان مي شوند. سرانجام زاپاتا خانه عليرا پيدا مي كند و در غياب او به آنجا مي رود. در درگيري نهايي، زاپاتاكشته مي شود و همسر علي كه به خاطر اختلاف عقيده از خانه رفته است، همراهبا دخترش به نزد آنها باز مي گردد.

پس از فيلمهاي جنگي ملاقلي پور فيلمهاي اجتماعي او يعني «مجنون»،«خسوف»و«پناهنده» چندان مورد استقبال خاص و عام قرار نگرفتند.

اين فيلمها از نظر قصه و پرداخت در سطح كيفي چندان مطلوبي قرار نداشتند،اما براي ملاقلي پور تجربه هايي محسوب مي شدند و شرايطي را فراهم آوردند كهوي در عرصه كارگرداني پخته تر شود. بعد از اين دوره او دوباره فعاليت درعرصه دفاع مقدس را با توانايي بيشتري از نظر كيفي پيش گرفت. سال 1374 وساخت فيلم سينمايي «سفر به چزابه» آغازي دوباره براي او محسوب شد.

در اين فيلم جواني به نام وحيد در حال ساختن يك فيلم جنگي است، او از عليدوست آهنگسازش دعوت كرده تا با ديدن قسمتهايي از فيلم كه آماده شده آهنگيبسازد؛ اما علي نمي تواند با فيلم ارتباط درستي پيدا كند. علي به قصدآشنايي با فيلم به همراه وحيد به محل فيلمبرداري مي رود اما ناگهان هر دوبا رفتن به يكي از خاكريزهاي ساخته شده، خود را در قلب سنگرهاي واقعي جبهه،در منطقه چزابه مي يابند. وحيد از اين حضور خشنود است؛ اما علي از بودن دراين منطقه با خطرهاي زيادش راضي نيست و طاقت ديدن صحنه هاي واقعي جنگ وكشته شدن جوانان را ندارد. وحيد با ديدن بهروز، صمد، فرمانده حسن كاوه ومراد چلچراغ و مرتضي و بقيه همرزمانش به كمك آنها مي رود، اما بالاخره آنهابه دوران حال و به محل فيلمبرداري فيلم وحيد بر مي گردند.

مسعود كرامتي، فرهاد اصلاني، حبيب دهقان نسب، رضا خندان، مهدي فقيه و عليسليماني از جمله بازيگران اين فيلم هستند. اين اثر در چهاردهمين جشنوارهبين المللي فيلم فجر نامزد دريافت بهترين صحنه آرايي، صدابرداري،كارگرداني، جلوه هاي ويژه، فيلمبرداري، تدوين و چهره پردازي شد و از ششمينجشنواره فيلم دفاع مقدس جايزه بهترين طراحي صحنه، فيلمنامه و فيلمبرداري رادريافت كرد و نامزد بهترين كارگرداني، جلوه هاي ويژه، صدابرداري، تدوين،نقش دوم مرد و بهترين فيلم شد.

اين فيلم در اكران با توفيق همراه نبود. ملاقلي پور خود در جايي دليلناموفق بودن «سفر به چزابه» را اين مي دانست كه در آن اهل صراحت و صداقتبوده و از تمثيل و استعاره استفاده نكرده است. البته به اين خصوصيت مي توانفضاي سوررئال فيلم را نيز افزود.

ملاقلي پور درهمان سال «نجات يافتگان» را ساخت كه تصويري تأثيرگذار از يكرزمنده زخمي است كه پرستار زن مي كوشد تا او را به پشت جبهه منتقل كند. دراين راه آنها با دشواري هاي

زياد و هجوم و تيرباران عراقي ها مواجه مي شوند. اين فيلم از داستاني ساده و جلوه هاي ويژه تصويري نسبتاً خوبي برخوردار است.

ملاقلي پور در سال 1377 فيلم سينمايي «هيوا» را در ژانر دفاع مقدس ساخت كهاز درونمايه عاشقانه و اجتماعي برخوردار بود. برخلاف بيشتر فيلمهايي كه تاآن زمان در عرصه دفاع مقدس ساخته شده بودند، تصوير ديگري از رزمندگان نشانداده كه در عين شجاعت و رشادت و مقاومت در برابر دشمن، با عشق به زندگي وروابط عاطفي با همسرانشان در جبهه حضور مي يافتند. در اين فيلم هيوا پس ازگذشت پانزده سال از مفقودالاثر شدن همسرش حميد، تصميم مي گيرد دوبارهازدواج كند. در همين شرايط، گروه تفحص از او دعوت مي كند تا از مناطق جنگي وخانه اي كه در آن با همسرش زندگي مي كرده است، بازيد كند. هيوا در منطقهتفحص تعدادي نامه مربوط به پانزده سال قبل پيدا مي كند كه او را به يادخاطرات و زندگي اش با حميد در سال هاي گذشته مي اندازد.

گلچهره سجاديه، جمشيد هاشم پور، آتيلا پسياني بازيگران اين فيلم هستند. «هيوا» از هفدهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر جوايز بهترين كارگرداني،طراحي صحنه، نقش اول مرد، فيلمبرداري، صدابرداري و بهترين فيلم را به دستآورد و از تدوين اين فيلم تقدير شد و در جشن خانه سينما نيز جوايز بهترينجلوه هاي ويژه و صدابرداري را از آن خود كرد.

ملاقلي پور در همان سال فيلم «كمكم كن» را ساخت كه باعث واكنشهاي بسياري ازسوي منتقدان شد. اين فيلم از قصه اي اجتماعي برخوردار است و فاصله بسيارزيادي با سبك و سياق سينماي خاص ملاقلي پور دارد و با سطح كيفي آثار اوچنان متفاوت است كه انتظار ساخت چنين فيلمي از اين كارگردان نمي رفت. احمدنجفي و ماهايا پطروسيان بازيگران اين فيلم را تشكيل مي دهند. به گفته برخياز نزديكان ملاقلي پور، عدم موفقيت آثار پيشين و قرضهاي مانده از آنها،شرايط را براي او به گونه اي ساخت كه مجبور شد «كمكم كن» را بسازد تا شايداز بحراني كه برايش به وجود آمده بود، نجات يابد. اما چنين نشد.

در اين فيلم دامپزشكي به نام حبيب كه قصد افشاي كارهاي خلاف شولان را دارد،به دليل فشارهاي شولان تصميم مي گيرد خودكشي كند. در اين راه، به دختري بهنام نيلوفر بر مي خورد كه او را براي مرگ تشويق مي كند. اما حبيب نمي داندكه حضور نيلوفر بر سر راهش، آخرين حربه شولان براي از بين بردن اوست. نيلوفر نيز كه آرزوي خواننده شدن در آن سوي مرزها را دارد، همه توان خود رابراي از بين بردن حبيب و استفاده از امكانات شولان به كار مي گيرد.

يك سال بعد ملاقلي پور «نسل سوخته» را ساخت كه فيلمي كاملاً متفاوت بافيلمهاي پيشين او بود.اين فيلم از سه قسمت مختلف تشكيل شده است.

در اپيزود اول ستاره دختر جواني است كه به عنوان پرستار خصوصي پسر معلوليكي از آخرين شاهزادگان قاجار به خانه آنها مي رود و با كمك وي اميربهادرپسر شاهزاده بهبود مي يابد. شاهزاده پير مجذوب ستاره مي شود ولي با شنيدنجواب رد از سوي پرستار و آگاهي از علاقه اميربهادر به وي، ناراحت مي شود ودستور مي دهد چشمان اميربهادر را كور كنند.

در اپيزود دوم، چند سال مي گذرد و ستاره كه دختري كوچك از اميربهادر دارد،براي رفع مشكل مالي زندگي تصميم مي گيرد پولهاي يك راننده را سرقت كند، اماوقتي از مشكلات راننده با خبر مي شود، از محل دور مي شود.

در اپيزود سوم، چند سال بعد دختر ستاره با چند نفر ديگر دست به سرقت مي زندولي در جريان يك درگيري مسلحانه همه زخمي و دستگير مي شوند.. نسيم دخترستاره زنده مي ماند و به سرهنگ كلانتري اظهار آشنايي ديرينه مي كند.

اين فيلم كه از حضور سعيد پورصميمي، نيكي كريمي، آتيلا پسياني، فرهادقائميان و حبيب دهقان نسب به عنوان بازيگر سود مي برد و در جشن خانه سينماجوايز بهترين فيلمبرداري، نامزد دريافت جايزه بهترين صداگذاري و ميكس، نقشدوم مرد، نقش اول زن و چهره پردازي را برد.

«قارچ سمي» كه در سال 1380 ساخته شد، تركيبي از دو مضمون مورد علاقه ملاقليپور را در بردارد. فيلم، قصه اي از بي تفاوتي نسبت به بازماندگان جنگ ميگويد و در عين حال بخشي از مسائل و مشكلات اجتماعي را مطرح مي كند كهگريبانگير نسل جوان است.

در اين فيلم مهندس دومان قائمي رزمنده اي است كه با خاطرات جنگش زندگي ميكند. اين خاطرات را دختري به نام بيتا بدون اين كهدومان را بشناسد حس ميكند و با او ارتباط روحي برقرار مي كند. دومان مدير عامل يك شركت معتبر استكه حاضر نيست تن به زد و بندهاي اقتصادي همكارانش بدهد و همكارانش نيز بااو درگير مي شوند و به خاطر انتقام از دومان براي او پاپوش مي دوزند و اورا متهم به داشتن رابطه غيراخلاقي با منشي شركت مي كنند. دومان در اينوضعيت همچنان كه ارتباطش با سليمان همرزم زمان جنگش بيشتر مي شود، رابطه اشبا همسرش روز به روز به سردي مي گرايد و در اين بين بيتا به دومان نزديكمي شود. دومان به زندان مي افتد و بعد از آزادي با كمك سليمان تصميم ميگيرد از همكارانش انتقام بگيرد.

جمشيد هاشم پور، ميترا حجار، فرهاد قائميان، انوشيروان ارجمند و امير جعفريبازيگران اصلي «قارچ سمي» هستند. اين اثر از بيستمين جشنواره فيلم فجرجوايز بهترين تدوين، جلوه هاي ويژه و موسيقي متن را كسب كرد و در جشن خانهسينما موفق به دريافت جايزه بهترين چهره پردازي، نقش دوم زن، موسيقي متن،تدوين، كيفيت لابراتواري و نيز برگزيده انجمن منتقدان و نويسندگان سينماييايران شد.

فيلم «مزرعه پدري» (1382 ) را مي توان اوج توانايي و پختگي اين كارگردان درارائه تصويري از صحنه هاي نبرد به حساب آورد.« مزرعه پدري» بازگشت ا و بهعلايقي بود كه داشت از ياد مي رفت. فيلمبرداري سريع، تدوين بجا و صدايدالبي، جلوه هاي ويژه خوب و مشاوره مرتضي سرهنگي، از جمله عواملي بود كهموفقيت اين اثر را تضمين كرد. هر چند اين فيلم در كنار «دوئل» به خوبي ديدهنشد و نتوانست آن طور كه بايد نگاهها را به سمت خود معطوف كند، اما جلوههاي ويژه فيلم كه با هزينه و بضاعت محدود سينماي ايران ساخته شد، اين اثررا در جايگاه مناسبي قرار مي داد. با اين همه، فيلم اكران خوبي نداشت وملاقلي پور آن را «ميوه اي كه به موقع چيده نشد» تعبير كرد.

اين فيلم داستان محمود شوكتيان است كه براي جلسه نقد و بررسي آخرين كتابخود به اهواز مي رود تا در يك همايش ادبي راجع به ادبيات جنگ سخنراني كند. او در طول سفر، خاطرات گذشته و حوادث جنگ را به ياد مي آورد.

جمشيد هاشم پور، آتنه فقيه نصيري و قاسم زارع نقشهاي اصلي «مزرعه پدري» راايفا مي كنند. اين فيلم از بيست و دومين جشنواره فيلم فجر نامزد دريافتجوايز بهترين فيلمبرداري، تدوين، جلوه هاي ويژه، صدابرداري و موسيقي متن شدو از هشتمين جشن خانه سينما جايزه بهترين تدوين و جلوه هاي ويژه را به دستآورد.

فيلم «ميم مثل مادر» سال 1385 را مي توان اجتماعي ترين و در عين حال تأثيرگذارترين فيلم او به حساب آورد.

داستان فيلم از جايي آغاز مي شود كه پزشكان دليل وضعيت خاص سعيد فرزندسپيده را ناشي از تنفس گازهاي شيميايي در زمان جنگ توسط سپيده مي دانند. سهيل(پدرسعيد) اصرار دارد فرزندشان را به يك آسايشگاه تحويل دهند اما سپيدهمخالفت مي كند. سهيل مي رود و مادر به تنهايي با وجود تمامي مشكلات، كودكناتوان خود را بزرگ مي كند. در انتها سهيل، پشيمان باز مي گردد اما سپيدهبا پشت سر گذاشتن مصائب زياد از دست مي رود.

گلشيفته فراهاني و حسين ياري، بازيگران اصلي اين فيلم هستند كه از دهمين جشن خانه سينما عناوين بهترين نقش دوم زن، موسيقي متن، نقش اول زن،كارگرداني، نقش دوم مرد، طراحي هنري و بهترين فيلم را از آن خود كرد.

خصوصيت بارز اين فيلم تأكيد زياد فيلمساز بر مايه هاي ملودرام و احساسبرانگيز است كه در بسياري صحنه ها بين مادر و فرزند ناتوان او رخ مي دهد. اين فيلم بر محور حضور يك زن شكل مي گيرد. ملاقلي پور پيش از اين نيز درآثاري مثل «نجات يافتگان»و«هيوا» زنان را محور قرار داده بود.

بحران روحي ملاقلي پور براي اكران «مزرعه پدري» جاي خود را به فروش 680ميليون توماني «ميم مثل مادر»(رتبه دهم فروش در سال 85 ) داد كه آخرين اثراو به شمار مي رفت.

وي همچنين فيلمنامه اي با عنوان «عصر روز دهم» را در اختيار داشت كه داستانيك خانواده ايراني در زمان اشغال خرمشهر را روايت مي كند. محمد كه در چهارسالگي با مادرش شاهد اشغال خرمشهر هستند، اين خاطره تلخ را هرگز از يادنمي برد كه خواهر نوزاد او را يك سرباز عراقي از خانه شان ربود. 25 سال بعدمحمد كه اكنون خبرنگار و مستندساز است براي انجام مأموريتي عازم عراق ميشود. او با اندك نشانه هايي كه مادرش از آن حادثه به ياد دارد، در شهركربلا دنبال خواهر گمشده اش مي گردد.

همچنين ملاقلي پور قرار بود سريال «هيچ كس سرباز به دنيا نمي آيد» را برايسيما فيلم بسازد. قرارداد نگارش 52 قسمت آن را نيز بسته بود. محمدرضا شرفالدين نيز كه سابقه همكاري اش با ملاقلي پور بر مي گردد به ساخت جلوه هايويژه «قارچ سمي»و«مزرعه پدري» قرار بود تهيه كننده اين سريال باشد.

وي روي فيلم مستندي با عنوان «شش گوشه عرش» نيز كار مي كرد كه به مراحلساخت ضريح بارگاه امام حسين (ع) مي پرداخت. ملاقلي پور در همه اين آثارهمواره مي خواست همان آدم هميشگي باشد. اگر چه گاه محتاط تر مي شد؛ امانگاهش به جنگ و رزمندگان پيوسته همان نگاه به محيط متعارضي بود كه اينآدمها با آرمان هايشان احساس مي كردند. خودش مي گفت از نسل او گذشته است كهبار ديگر نگاه متفاوتي به جنگ داشته باشد.

وي در جايي گفته است:« آن دوره اي كه هم نسلان من وارد عرصه سينما شدند، بهسختي وارد اين كار شدند. چه خودي و چه غيرخودي، مي زدند توي سر آدم و هزاربهانه مي آورند و مشكل ايجاد مي كردند. با اين حال، ما وقتي وارد سينماشديم، جريان ساختيم و موج ايجاد كرديم. بسياري از چيزها را كه در آن دورهشايد در سينما خط قرمز بود، روي پرده سينما گفتيم. شما اگر به فيلم «پروازدر شب» نگاه كنيد و زمان ساختش را در نظر بگيريد، مي فهميدكه در آن دورهبسياري از مسائلي را كه حتي الان نمي شود طرح كرد، مطرح كرديم. به خاطر اينكه آن موقع جوان بوديم و جرأت و جسارت داشتيم. مسؤولان ما هم بخش اعظمشانجوان بودند و جرأت پذيرش آنها به مراتب بيش از امروز بود. شما به عنوان يكجوان و نسل جديد فيلمساز، مي توانيد جريان ساز باشيد. براي اين كه جرأت وجسارت داريد. اين جرأت را داريد كه حق و حقوقتان را بخواهيد. حقوقي كهحقتان است و بايد آن را از مسؤولان مطالبه كنيد. ما آن موقع مطالبه كرديم. الان قرار نيست كه من در قالب جنگ يا راجع به مسائل جنگ حرفهايي بزنم كه بهنظر جوانان خط قرمز است. به نظر من در جنگ، خط قرمزي وجود ندارد. هر چهدرباره جنگ بوده، عيان است. اگر در سينما گفته نمي شود، در كتابهاي جنگگفته مي شود. اگر يك بخشي در كتابهاي جنگ گفته نمي شود، در شب خاطره هاگفته مي شود. اگر آنجاها هم گفته نمي شود، وقتي كه بچه ها دور هم جمع ميشوند به راحتي حرفها را به هم مي زنند. اصلاً خط قرمزي وجود ندارد. خودمسؤولان مي گويند خط قرمز و خودشان هم كه آن را خط قرمزها را ايجاد ميكنند، مي شكنند.»

وي درباره صفت عصبانيت كه از سوي بازيگران فيلمهايش به وي نسبت داده ميشود، مي گويد: « من در مورد اين كه بعضي اوقات سرصحنه آدم فوق العاده خشني هستم، شك ندارم. هر كسي شيوه اي براي كار دارد. شيوه بازي گيري يا در آوردنيك سكانس، گاهي نياز به عصبانيت دارد يا بايد عصبي بودن را بازي بكنم. سركار من اگر كسي رياكارانه كار كند و يا بخواهد از مذهب به عنوان يك وسيلهاستفاده كند و بي عرضگي خودش را با الفاظ مذهبي توجيه كند يا به شكل هايديگر بخواهد از زيركار در برود و توجيه روشنفكري كند، من با او خيلي شديدبرخورد مي كنم، خيلي شديد. ولي آدمهايي كه حرفه اي كار مي كنند و وظيفهخودشان را مي دانند (ربطي به تحصيلات و جايگاهشان هم ندارد) حال چهسوپراستار باشد يا حتي كسي كه چايي مي دهد، براي من خيلي ارزشمندتر هستند. چنين كسي بايد بداند كه سركار، من را نوكر خودش كرده و من ديوانه وار دوستشدارم. ولي اگر بخواهد تنبلي خودش را توجيه كند، ناگزيرم با او به تنديبرخورد كنم.»

ملاقلي پور در سينماي دفاع مقدس و نيز سينماي معترض اجتماعي پس از انقلاب، جايگاه قابل توجهي را به خود اختصاص داده است.

فيلم شناسي:

ميم مثل مادر(1385)، مزرعه پدري(1382)، قارچ سمي(1380)، نسل سوخته (1378)،كمكم كن(1377)، هيوا (1377)، سفر به چزابه (1374)، نجات يافتگان (1374)،پناهنده (1372)، خسوف (1371)، مجنون (1369)، افق (1367)، پرواز درشب(1365)، بلمي به سوي ساحل(1364)، نينوا (62ـ1361).

 

 

منبع: باغ موزه انقلاب اسلامی ودفاع مقدس

ارسال نظر به عنوان مهمان

  • هیچ نظری یافت نشد