چهارشنبه, 05 مهر 1402
شناسه خبر:3731

نذر اباالفضل (ع)

  • انداز قلم

چهار ساله بود که بیماری سختی گرفت. مدتی بود که هیچ چیزی نمی خورد. پزشکان از او قطع امید کرده بودند. به سراغ بهترین پزشک اطفال در اصفهان رفتیم. پس از معاینه گفت: کبد این بچه از بین رفته تا فردا بیشتر دوام نمی آورد!

خاطرات دفاع مقدس

کار ما شده بود گریه. آن شب تا صبح نتوانستیم بخوابیم. پدرش ارادت خاصی به قمربنی هاشم (ع) داشت. فرزندش را نذرآقا کرد. گفت: فردا سفره می اندازم. به مردم و فقرا غذا می دهم.

صبح فردا سیدی نورانی به سراغ پدر آمد. او را به اسم صدا کرد و گفت: مش باقر، علیرضا را نذر آقا اباالفضل (ع) کردی، دیگر مریض نخواهد شد و ...

روز به روز بهتر و قوی تر شد. کمتر کسی باور می کرد این همان پسر باشد. پانزده ساله بود که در مسجد محل کلاسهای قرآن و ... راه اندازی کرد!

در همان ایام شناسنامه را دستکاری کرد. سنش را دو سال تغییر داد. در اواسط سال 61 به جبهه رفت. موقع رفتن پدرش گفت: پسرم، هیچگاه فراموش نکن، تو نذرآقا هستی.

خیلی عجیب بود. در تقسیم نیروها علیرضا به گروهان ابا الفضل (ع) فرستاده شد! خیلی سریع نبوغ و شجاعت خود را نشان داد. مسئولیت دسته دوم گروهان به علیرضای شانزده ساله واگذار شد.

بدن ورزیده ای داشت. قهرمان ورزشهای رزمی بود. قبل از آخرین اعزام به عکاسی رفت. عکسی را گرفت و آورد. گفت: این برای سر مزار من است!

علیرضا نماز شبهایش بسیار طولانی بود. اشکهای او را درحین نماز فراموش نمی کنم. گویی می دانست امام صادق (ع) می فرماید: هر کار نیکی که بنده انجام می دهد ثوابی در قرآن برای آن مشخص است مگر نماز شب، زیرا آنقدر اهمیت دارد که خداوند فرموده: هیچکس نمی داند به پاداش آنچه کرده اند(نماز شب) چه چیز برای آنها ذخیره کرده ام ( میزان الحکمه حدیث 3665)

آخرین کارها انجام شد. فروردین 62 نیروها به سمت فکه اعزام شدند. عبور از کانالها و تصرف قرارگاه عراق وظیفه لشگر امام حسین (ع) بود.

در حین عبور، تیربارهای دشمن آتش وسیعی را ایجاد کردند. علیرضا که هنوز مویی در صورتش روئیده نشده بود نارنجک به دست به سمت تیربارها می دوید. با هر پرتاب یک تیربار را خاموش می کرد!

راه عبور باز شده بود. کمی جلو رفتیم. رگبار تیربارهای دشمن لحظه ای قطع نمی شد.

یکدفعه دیدم علیرضا غرق خون روی زمین افتاده. گلوله های تیربار به پاهای او اصابت کرده بود.

هر کاری کردم راضی نشد که او را به عقب ببرم. همانجا او را گذاشتم. فقط زخم های او را بستم.

قرارگاه تصرف شد. اما به دلیل عدم الحاق گردانها، مجبور به عقب نشینی شدیم.

رفتم به محلی که علیرضا افتاده بود. تانکهای عراقی از همان مسیر در حال پیشروی بودند.

ناگهان علیرضا را دیدم. ستون تانکهای دشمن از کنار او عبور می کردند. یکدفعه یکی از تانکها مستقیم به سمت بدن او رفت. و لحظاتی بعد...

سالها پیکر علیرضا در سرزمین نورانی فکه برخاکها مانده بود. تلاش گروه های تفحص هم بی نتیجه بود. علیرضا خودش می خواست گمنام بماند. اما نه برای همیشه!

گفته بود بر می گردم! درآخرین مرتبه که اصفهان آمده بود به مادرش گفت: ما مسافر کربلائیم . راه کربلا که باز شد بر می گردم!!

روای: خانواده شهید

 

 

منبع:

1. شهید گمنام/ 72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر/ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی/1393

2. نویدشاهد

ارسال نظر به عنوان مهمان

  • هیچ نظری یافت نشد

همراه با شهدا

سردار شهید حسین دهقانی پوده: از خدا بخواهید ریاست را در وجود ما بکشد و مسئولیت ایجاد کند

سردار شهید حسین دهقانی پوده: از خدا بخواهید ریاست را در وجود ما بکشد و مسئولیت ایجاد کند

سردار شهید حسین دهقانی پوده دهم فروردین ماه 1362 بر اثر شکنجه گروهک کوموله به شهادت رسید. زندگی نامه کامل شهید حسین دهقانی پوده به همراه متن وصیت نامه شهید را در ادامه بخوانید.از خدا بخواهید ریاست را در وجود ما بکشد و مسئولیت ایجاد کند
« شهید حسین جعفری نجف‌آبادی» ؛ شهادت 62 بازگشت 74

« شهید حسین جعفری نجف‌آبادی» ؛ شهادت 62 بازگشت 74

شهید حسین جعفری نجف آبادی نوزدهم دی ماه 1365 در عملیات کربلای5، منطقه شلمچه شهید شد و پیکرش در منطقه ماند.
نگاهی به زندگینامه شهید جمال خانی مقدم

نگاهی به زندگینامه شهید جمال خانی مقدم

شهید جمال خانی مقدم بیست و سوم خرداد ماه 1367 در عملیات بیت المقدس 7 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه پهلو به شهادت رسید.
نگاهی به زندگینامه شهید عباس امیری

نگاهی به زندگینامه شهید عباس امیری

شهید عباس امیری یکی از شهیدان استان سمنان در دفاع مقدس، در وصیت نامه خود با تاکید بر علم آموزی به عنوان رمز توسعه جهان اسلام، گفته است: معلمان در تربیت دانش آموزانی معتقد و علاقمند به اسلام بیش از پیش تلاش کنند.
نگاهی به زندگینامه شهید محمد بهراميه

نگاهی به زندگینامه شهید محمد بهراميه

محمد بهرامیه هجدهم شهریور ماه 1361 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت نایل گردید.

مجموعه فیلم

Category: دفاع مقدس

خدا را شاهد می گیرم در دوران مجروحیت شدید هرچه بیشتر درد می کشیدم، بیشتر لذت می بردم چراکه احساس میکردم، به خدای خود...

Category: دفاع مقدس

Category: دفاع مقدس